وقتی زئوس (ماریو لوپز) به طور تصادفی یک مهمانی مهم را نابود می کند، در بدترین زمان به مدرسه اطاعت فرستاده می شود! سه نفر از سارقان در حال برنامه ریزی برای سرقت هستند...
وقتی هیچ معجزهای نمیتواند یک خانواده رو به زوال را کنار هم نگه دارد، یک سفر تعطیلات کریسمس صحنهای را برای رخ دادن یک معجزه فراهم میکند. داستانی دلنشین از خانواده درباره عشق، فقدان و کشف دوباره.
داستانی درباره پسر جوانی به نام سلطان، 11 ساله که پس از از دست دادن مادرش در کودکی، به دنبال عشقی معصومانه می گردد. او جعبه ای قدیمی با عکس و مکان مادربزرگش را پیدا می کند، تصمیم می گیرد تا تمام راه را با بهترین دوستش برود تا او را در شهری به نام (الفجیره) در امارات متحده عربی پیدا کند...
وقتی مانی یک یقه مرموز پیدا میکند و آن را دور گردن سگش، روفوس، میاندازد، روفوس به طرز جادویی به یک پسر بچه تبدیل میشود. با اینکه نمیداند چطور مثل یک آدم معمولی رفتار کند، اما خیلی زود محبوبترین بچه مدرسه میشود.
در اولین روز بهار، گروهی از زنان با پوشیدن دامنهای زیبا به کلاس آشپزی برای مجردها میروند و در کنار یادگیری آشپزی، به دنبال آشنایی و عشقبازی نیز هستند.
مارتین به دانشگاه جدید رفته است و در آنجا با سیاست های سختگیرانه مدرسه استعدادش محدود شده و کاری نمی تواند از پیش ببرد، برای همین تصمیم می گید یک راه دیگر برای استفاده از استعدادهای خود به عنوان یک رقصنده پیدا کند و …
پسری پس از کشته شدن برادرش در خانه و مدرسه با قلدرها مبارزه می کند. هنگامی که او با موجودی افسانه ای دوست می شود و به او پناه می دهد، به او کمک می کند تا از شکنجه گران خود پیشی بگیرد و بر اندوه خود غلبه کند...
آماندا و دوستش مگی، روباهی را پیدا میکنند و میخواهند آن را به عنوان حیوان خانگی نگه دارند، اما متوجه نمیشوند که این کار آنها را وارد ماجرایی خطرناک میکند.
سه دانشآموز فارغالتحصیل به نامهای ویلی، فتی و یایا که هیچ ایدهای در آینده ندارند، اکنون با بزرگترین چالش فراتر از تصورشان روبرو هستند: دوستشان کاکا با یک نوزاد در آغوش از استرالیا بازگشته است!..
یک دختر فرستاده می شود تا برای کریسمس در مزرعه اسب های مادربزرگش بماند. او با اسب مادربزرگش دوست می شود و مصمم می شود تا مزرعه را از سلب مالکیت نجات دهد....