استادی مدعی است که ماشین زمان ساخته و در ازای همسفر شدن با او، دست دختر و تمام ثروتش را به هر داوطلبی پیشنهاد میدهد. کنت آکوش تیبور این پیشنهاد را قبول میکند.
یک فرقه، دانشمندی را که تنها امید بشریت برای متوقف کردن یک شهابسنگ مرگبار است، میرباید. به دنبال این حادثه، دو مأمور برای نجات او و در نتیجه نجات زمین اعزام میشوند.
در طول سفر اکتشافی آروِد هال و ویلفرد دوریان در صحرای ویکتوریا، هواپیمای آنها دچار مشکل شده و زمینگیر میشود. پس از فرود اضطراری ناموفق، این دو نفر با کمبود شدید آب روبهرو میشوند؛ به طوری که آب موجود تنها برای بقای یکی از آنها کافی خواهد بود.
دنیایی پس از فاجعه بزرگ که بین بقایای شهرها و مناطق کشاورزی تقسیم شده است، و هر دوی این بخشها تحت حاکمیت شرکتها و نخبگان قرار دارند. بازماندگان در این جامعه طبقاتی، پس از یک رویداد فاجعهبار نامشخص که الهامگرفته از فصلی از قرآن مجید است، زندگی میکنند.