"داداش مونا" گردن کلفتي که براي "لاکي سينگ" کار ميکند، يکي از طرفداران پر و پا قرص صداي يک گوينده راديو به نام "جانوی" است. بعد از اعلام برگزاري مسابقه راديويي که جايزه آن حضور در استوديو و گفتگوي حضوري با جانوی است، مونا چند استاد دانشگاه را ميدزد و با جواب هايي که از آنها ميگيرد، مسابقه را ميبرد. روز موعود فرا ميرسد، مونا به ايستگاه راديو ميرود و با ديدن جانوي عاشق او ميشود و ...
مردی 60 ساله بر روی یک قایق ماهیگیری در دریا دختری را از زمان نوزادی بزرگ کرده است. آنها توافق کرده اند که در تولد 17 سالگی اش با هم ازدواج کنند و او اکنون 16 سال سن دارد. آنها زندگی آرامی دارند اما وقتی دانش آموزی نوجوان وارد داستان می شود همه چیز تغییر می کند…
کی. شیوا کومار، یک افسر اطلاعات مرکزی (CI)، به تازگی مأموریت تحقیق در مورد ناپدید شدنهای اخیر را بر عهده گرفته است. یک تصادف او را زخمی میکند و پس از بهبودی، او متوجه میشود که همسر و دخترش ناپدید شدهاند. او مصمم است که خانوادهاش را دوباره پیدا کند و ...
یک مدیر تبلیغات و یک طراح مد و وبلاگ نویس به عشق اعتقادی ندارند، آنها شرط میبندند تا هر یک ، دیگری را به طور عمیق و عاشقانه با روشهای غیرمعمول شرمسار کنند...
سه داستان درباره عشق جاودان. زوج جوانی در جستجوی چیزی هستند که فراموش کرده اند، یک یاکوزا به پارکی باز می گردد که در گذشته دوست دختر از دست رفته اش را ملاقات می کرده و یک ستاره پاپ که با از خود گذشتگی فوق العاده بزرگترین طرفدارش روبرو می شود و...
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 27 جایزه و نامزد دریافت 44 جایزه دیگر.
داستان فیلم در دهه های سی و چهل میلادی و در کشور ژاپن اتفاق می افتد. در این زمان دولت ژاپن از نظام مستبد امپراتوری به کشوری دموکراتیک و خواهان صلح تبدیل شده است. چیو (سوزاکا اوگو) دختر بچه ای است که در خانواده ای فقیر، در دهکده ای کوچک زندگی می کند. روزی والدین چیو به خاطر فقر بسیار چیو را به زنی که صاحب یگ گیشاخانه در توکیو است می فروشند و …
داستان در سال 1919 با تعدادی از پناهندگان یونانی آغاز می شود که از اودسا به منطقه ای نزدیک تسالونیکی می روند.در میان این گروه دو بچه به نامهای “آلکسیز” و “النی” هستند.”النی” که یتیم است توسط خانواده “آلکسیز” به فرزندی قبول شده است.گروه شهر کوچکی نزدیک رودخانه می سازند و به زندگی مشغول می شوند…
شبی در ترکیه مردی ۴۰ ساله الکلی بنام «کهیت» که از زندگی بریده است، دست به خودکشی می زند. «سیبل» نیز دختری ۲۰ ساله است که به تازگی بخاطر رابطه اش با یک پسر، از برادرش کتک خورده، و خسته از خانواده اش اقدام به خودکشی می کند. این دو در بیمارستان با هم آشنا می شوند، و سیبل برای فرار از خانواده اش، به کهیت پیشنهاد ازدواج میدهد، و تضمین می کند که زندگی شان همانند دو هم اتاقی باشد. اما بعد از ازدواج، این دو رفته رفته به هم نزدیک تر می شوند و پس از مدتی می فهمند که واقعا عاشق هم شده اند...
داستان فيلم در سال ۱۸۸۸ می گذرد که در آن زمان سرخپوستها از زمين هايشان رانده شده اند و در اين دوران چرای حيوانات در سراسر کشور امری قانونی است. باس (رابرت دووال) و چارلی (کوين کاستنر) آدمهای چندان درستکاری نيستند و گذشته ای تيره و تار دارند. باس يک گله دار سرسخت است که آسيب پذيری درونش را پنهان می کند و آرزوی يک زندگی امن و آرام را دارد. چارلی مدت ده سال است که با باس همراه می باشد و از نظر او، باس نه تنها رئیس او بلکه الگويش نيز هست...
پنجرهی روبرو فیلمی لطیف درباره زندگی یک زوج ایتالیاییست که عشق سالهای اول ازدواج آنها رفتهرفته کمرنگ شده و تصویر مشاجرههایشان پررنگتر بهنظر میآید. برحسب اتفاق زندگی این زوج با زندگی مردی سالخورده پیوند میخورد و بعدتر باعث میشود که زن با همسایهی روبروییش که در بانک کار میکند، آشنا شود و ….
“یون-جو” از او خونه اون زن خارج میشه “ایل مار” (نام زن) کارت کریسمس و برای صاحب خانه اختمالی در 1999 جا میزاره . در اون درخواست میکنه برای هر نامه و خبری از اون...