یک ناظر پلیس پس از 25 سال فعالیت حرفه ای بی عیب و نقص، به مدت 4 روز توسط امور داخلی دستگیر می شود تا اینکه توسط قاضی مسئول به جرم توطئه جنایی، قاچاق مواد مخدر، سرقت و اختلاس متهم می شود....
یک دانشجوی جامعه شناسی و چند تن از دوستانش در روز هالووین در کتابخانه جمع می شوند تا یک افسانه شهری بسازند، غافل از اینکه عواقب مرگباری در پی خواهد داشت...
ویروس ناشناخته‌ای در فیلادلفیا شیوع پیدا می‌کند و باعث خشونت و مرگ و میر میشود. ارتش منطقه را قرنطینه می‌کند و گروهی از مردم برای زنده ماندن تلاش می‌کنند.
دیلک، یک زن خانه دار ناگهان احساس می کند که چیزی غیرعادی در یک اتاق خاص در خانه خود وجود دارد. اگرچه شوهرش، عمر از موافقت با او امتناع می کند، اما وضعیت بدتر می شود. آنها متوجه می شوند که یک موجود ماوراء الطبیعه باستانی به نام جن، دیلک را نفرین کرده است...
یک پرستار بچه به نام گِرتا ایوانز در خانه ی یک زوج میانسالِ انگلیسی استخدام می شود تا از پسربچه ی آنها نگه داری کند. این پسربچه در واقع عروسکی در اندازه ی واقعی و جانشین پسری است که بیست سال پیش از دست داده اند. اما این تازه شروع ماجرای فیلم ترسناک «پسر» است. چراکه گِرتا با شکستن قانون های سخت خانه و مجموعه ای از اتفاقات ترسناک ، پِی می برد که این عروسک زنده است و ...
جنی با کشف جسد صاحب یک انبار، وارد پرونده‌ای پیچیده میشود. او که قبلاً شاهد ناراحتی یکی از مشتریان سابق انبار بوده و از صحبت‌های صاحب انبار درباره طلاق مطلع است، به دنبال یافتن ارتباط بین قتل و سرقت از مغازه خود و دنی می‌گردد. در همین حین، دنی با فرد جدیدی آشنا میشود که ممکن است بر پیچیدگی‌های داستان بیافزاید.
در شب بارانی دوم اکتبر ۱۹۶۸، هشت نفر که در یک ایستگاه اتوبوس دورافتاده منتظر اتوبوس به مقصد مکزیک سیتی بودند، شروع به تجربه یک پدیده عجیب و غریب کردند.
لیز که به تازگی پس از یک فروپاشی روانی به خانه بازگشته است، وقتی کیتلین، یک زن جوان شاداب، ادعا می کند که دختر شوهرش است، باید از یک غریبه نسبی به خانه خود استقبال کند....
مردی که در یک داروخانه به عنوان یک شغل نیمه وقت برای کمک به وضعیت مالی خود کار می کند، متوجه می شود که پدرش توسط یک وحشی نابود شده است و به دنبال انتقام از او بوده است...
کاین، رهبر کاریزماتیک شهر بهشت، از شهروندان می خواهد که از او اطاعت کنند. شهر تا زمانی که دو کودک بزرگترین قانون او را می شکنند، یعنی هرگز از دیوارهای شهر فراتر نروند، در آرامش است...
یک قاتل زنجیره ای در سالگرد ولگردی اولیه خود به شهر کوچکی بازمی گردد و یک پلیس جوان را که خودش بازمانده قتل عام اصلی است مجبور می کند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود او را دستگیر کند...
