هنگامی که کریستن تصمیم می گیرد از کالج استراحت کند و به خانه بازگردد، متوجه می شود که یک غریبه خوش تیپ جیک در اتاق قدیمی او زندگی می کند. مادرش، مویرا، توضیح میدهد که او از جیک دعوت کرد تا به عنوان مستاجر زندگی کند تا در مخارج خانه کمک کند. به زودی، کریستن متوجه می شود که نه تنها جیک و مویرا با هم می خوابند، بلکه جیک گذشته مخفی و خطرناکی دارد...
مرد متاهل، شان، شغل رویایی خود را در بخش تبلیغات به دست میآورد. دستیار جذابش، جن، خودش را "همسر کاری" او معرفی میکند و تلاش میکند تا ازدواجش را نابود کند تا بتواند شان را برای خود داشته باشد.
دختر جوانی که ناخواسته در یک مرکز روانی گرفتار شده است، بایستی تا با بزرگترین ترس خود مقابله کند. اما آیا این ترس واقعیست یا که از توهم وی سرچشمه میگیرد؟
داستان فیلم درباره یک شکارچی منزوی است که دخترش سال ها قبل ربوده شده . پس از به قتل رسیدن یک دختر در جنگل ، او به همراه کلانتر به دنبال قاتلی میوفتند که ممکن است همان دزد دخترش باشید و …
امیلی و ایدن استیونز پس از فرار از یک موقعیت خشن، ناخواسته وارد موقعیت خشن دیگری میشوند. آنها که در جنگل سرگردان شدهاند، وحشتزده و تنها هستند و توسط یک گرگینه شکار میشوند. وقتی در یک خانهٔ نزدیک پناه میگیرند، اوضاع از این هم بدتر میشود. آنها باید با همکاری یکدیگر زنده بمانند، در حالی که خانوادهای از گرگینهها برای شکار و کشتن آنها نزدیک میشوند
ایوان با استفاده از مراقبه آزمایشی، تجربیات بیرون از بدن را القا می کند که ممکن است فرار از یک بیماری مرموز را برای او امکان پذیر کند. تمرین او زمانی چرخش غیرمنتظره ای به خود می گیرد که خود را درگیر نامزدی دوستانه قدیمی اش، امیلی و جان، می یابد. جان که از رابطه پنهانی ایوان با نامزدش بی خبر است، او را به همراه خود به یک سفر کوهستانی دعوت می کند...
جکی و جولز زوجی هستند که قصد دارند اولین سالروز در کنار هم بودنشان را در یک کلبه جنگلی که متعلق به خانواده جکی است، بگذرانند. اما نیمه تاریک و پنهان گذشته زندگی جولز باعث میشود تا اوضاع در بدو ورود به طور عجیبی خون بار دنبال شود…