کلاس روانشناسی ترس با استادی جدید آغاز میشود که معتقد است ترس را باید با تجربه کردن درک کرد. او دانشجویان را به خانه خود دعوت میکند تا با داستانهای ترسناک، عمق وجود ترس را به آنها نشان دهد...
یک پسر مهربان یک سگ فوقالعاده باهوش و فراری را به خانه میبرد. این سگ توسط یک موجود خطرناک از یک آزمایشگاه تحقیقات ژنتیکی تعقیب میشود. پسر باید سگ را از دست این موجود خطرناک نجات دهد...
خانواده کیتس از اینکه می دانند عمارت قدیمی بازیگر، تایلر واکر را به ارث برده اند ، بسیار هیجان زده هستند. آنها می رسند تا دریابند که عمارت به زمین بازی تبدیل شده است ...
در حالی که مادرشان در بیمارستان مدرن Gimli، مانیتوبا در حال مرگ است، مادربزرگ ایسلندی برای دو فرزند کوچکشان داستان غمانگیز «اینار تنها»، دوستش «گودر» و «اسنجوفیدور» فرشتهگون را در Gimli قدیم تعریف میکند....
یک مرد سرسخت ایرلندی از طرف مردمش مامور می شود تا به آنها در خلاصی از دستان توسعه دهندگانی که می خواهند یک نیروگاه شیمیایی در اطراف شهر تاسیس کنند کمک کند...
پس از یک جنگ ویرانگر در یک تمدن ترسناک آنارشیستی آینده، آلن و خانواده اش تصمیم می گیرند از شهر نقل مکان کنند و در یک زباله دان بزرگ مستقر شوند تا با زباله ها زنده بمانند. اما کمبود آب بسیار زیاد است. این یک مبارزه برای وجود است.
رکس و ساسکیا ، یک زوج جوان عاشق ، در تعطیلات هستند.ساسکیا ربوده می شود. پس از سه سال و هیچ نشانه ای از ساسکیا نیست اما رکس شروع به دریافت نامه های رباینده می کند.
مدل های یک آژانس توسط صاحب آژانس الکس به مهمانی دعوت می شوند. در طول مهمانی، الکس در حال بازی کردن در رایانه خود است و به نظر می رسد که دختران خانه را با شلوغ کاری روی سرشان گذاشته اند، اما یک مهمان دیگر وجود دارد...
وقتی «برگر» (سلزر)، صاحب یک جواهر فروشی، هنگام سرقت الماس های مغازه ی خودش دستگیر می شود، نزد پلیس اعتراف می کند که مردی مسلح به نام «استیو» (براون)، همسرش (راتبلات) را گروگان گرفته است. «استیو» در تهاجم بعدی اش دختری را می کشد و با «خانم برگر» می گریزد. «وارن استنتین» (پواتیه)، مأمور FBI نیز او را تعقیب می کند...