در شهر الد تاون، گروهی از دوستان کودکی که سالها پیش مرتکب قتل شدهاند، با سایهی سنگین راز خود در بزرگسالی روبرو میشوند. وقوع ناپدید شدنهای مرموز در شهر، وحشت پنهان گذشته را تهدید به آشکار شدن میکند.
سه محقق پدیدههای فراطبیعی در یک قبرستان گمشده، از جنایات یک پزشک قلابی به نام لیندا هازارد پرده برمیدارند که بیماران خود را با گرسنگی کشته است. در این مستند، ارواح قربانیان برای بازگو کردن سرنوشت خود حضور دارند.
مولی پری در یک جنگ خونین علیه نیروهای جنایتکاری است که به او ظلم کردهاند. ماموریت او افسانه سرنوشت محتوم را هدف قرار میدهد، اما برای مولی، با حضور شبح مرگ در کنارش، این یک مسئله سیاسی نیست. این یک مسئله شخصی است.
النور (فیلدس)، جوان سرگردان مرموزی که با لباسی که به تن دارد و مقدار کمی پول به شهر ملبورن میآید، گذشتهای تلخ دارد و تمایلی به بازگویی آن ندارد. او در یک مهمانپذیر کهنه که هماتاقیاش، روی (کاکرین)، با کنایه آن را "هتل کالیفرنیا" میخواند، اقامت میکند. این مهمانپذیر در حاشیه پرآشوب شهر، یعنی جایی که النور به آنجا آمده، قرار دارد.
این اثر، ترسیمی فوری، بهجا و گیرا از گرتا گاربو، چهره افسانهای هالیوود است؛ شخصیتی که شهرت، گوشهگیری و احساس تنهاییاش همچنان برای ما جذاب و تأثیرگذار باقی مانده است.
جامعه کمدی پس از ده سال از مرگ جوآن ریورز، شوخیهای مشهور او را با نگاهی جدید و متناسب با شرایط کنونی بازآفرینی میکند و آثار خود را نیز به آن میافزاید.
پل ویلسون، کشاورزی در آیووا، پس از کشته شدن همسر و ربوده شدن دخترش در کانزاس سیتی، هویت پنهان خود به عنوان یک مزدور سابق را آشکار کرده و برای نجات فرزندش به آن شهر میرود.
بِیلی با برادرش هانتر و پدرشان باگ، که به تنهایی آنها را در یک خانهی اشغالی در شمال کنت بزرگ میکند، زندگی میکند. باگ زمان زیادی برای آنها نمیگذارد. بیلی به دنبال توجه و ماجراجویی در جای دیگری است.
هفت مرد توسط ربایندگان نقابدار اسیر شدهاند. با روشن شدن دلیل اسارت، آنها باید بین قربانی کردن یک نفر یا تلاش برای یافتن راهی دیگر برای نجات همگی، تصمیمی سرنوشتساز بگیرند.
در سال ۲۰۱۸، کیپ تاون با خطر جدی اتمام آب آشامیدنی مواجه شد. این اتفاق در کشوری با مشکل کمآبی، هشداری برای آینده بود. شورای شهر برای جلوگیری از این بحران، سیاست محدودیت مصرف آب را در پیش گرفت. مستند "تسخیر آب" به بررسی این تلاشها میپردازد.
لوک کامز، که کار خود را با فروتنی آغاز کرد، با صدای خاص و ترکیب موسیقی کانتری و پاپ، به موفقیت چشمگیری دست یافت و شانزده بار در صدر جدول موسیقی قرار گرفت. او دو بار نیز به عنوان هنرمند سال CMA برگزیده شد و بدین ترتیب، خلاف نظر کارشناسان را ثابت کرد.