یک کارگردان موزیک ویدیوی بلک متال می خواهد با کمک دوستان راک و دوچرخه سوار خود یک ویژگی وایکینگ بسازد. در حماسه کلاسیک اسکاندیناوی Eyrbyggja آنها یک داستان زامبی باستانی پیدا می کنند...
«فقط ابرها...» فیلمی درباره ماریا یازده ساله است که برادر کوچکش را از دست داده . مادرش در اندوه خودش ناپدید می شود، بعد ها ماریا با جیکوب آشنا می شود ...
زوجی که در حال رانندگی به سمت نروژ بودند، به یک راهبندان میرسند. آنها مسیر خود را به سمت جنگلهای سوئد منحرف میکنند که این کار باعث در راه ماندنشان میشود. آنها بیخبرند که تحت نظارت دوربین قرار دارند و نقشهای اصلی یک فیلم اسناف (کشتار واقعی) زنده به آنها واگذار شده است.
آنا از سوء استفاده های شوهرش خسته شده و حالا به همراه پسر 8 ساله اش فرار کرده و در یک آپارتمان مخفی است. او وحشت و هراس دارد از اینکه شوهرش آن ها را پیدا کند. بهمین دیلیل برای پسر یک مانیتور می گیرد که او را در اتاقش نگه دارد. اما صداهای عجیب و غریبی از مانیتور می آید و...
اولریک پس از 12 سال به جرم قتل از زندان آزاد شد. او یک اتاق و شغل مکانیکی پیدا می کند و با گروه قدیمی خود ارتباط برقرار می کند. پسرش او را به عنوان عموی نامزد باردارش معرفی می کند...
یک گروه موسیقی جوان از نروژ برای شرکت در قهرمانی ملی راک، سفری هیجانانگیز در جادههای نروژ را آغاز میکنند، سفری که در آن با زمان، پلیس و حتی والدین خود مسابقه میدهند..
داستان در مورد دختر جوانی به نام جرد میباشد. او عاشق پسری میشود و رابطهای صمیمی بین این دو نفر شکل میگیرد. از طرفی، خانوادهی پسر، جرد را زنی بی بند و بار به شمار میآورند و رابطهی آنها را نمیپذیرند. به همین دلیل این زوج جوان تصمیم به فرار میگیرند و ...
یک کارآگاه خصوصی به نام واگر ویم روی یک پرونده تحقیق می کند جایی که دوست خوب او ایوانز یک افسر عالی رتبه سابق ارتش به دروغ به بمب گذاری آرماکون "یک مرکز ذخیره سازی سلاح" متهم شده است...
پس از یک جنگ ویرانگر در یک تمدن ترسناک آنارشیستی آینده، آلن و خانواده اش تصمیم می گیرند از شهر نقل مکان کنند و در یک زباله دان بزرگ مستقر شوند تا با زباله ها زنده بمانند. اما کمبود آب بسیار زیاد است. این یک مبارزه برای وجود است.