چند تبهکار دستوپاچلفتی از سرزمین اصلی (چین) یک سرقت جواهرات را خراب میکنند. دو پلیس جدی به نام کن و سم شوخطبع، این ماجرا را بررسی میکنند، اما این آماتورها را با سارقان خطرناک سرزمین اصلی که در همان محله هستند اشتباه میگیرند.
این یک کمدی رمانتیک است که با الهام از داستان واقعی عشق بین استنلی هو و همسر چهارمش، آنجلا، ساخته شده است. داستان فیلم درباره یک میلیاردر است که دلباخته یک دیلر پرانرژی کازینو میشود. این فیلم دارای ردهبندی سنی PG است.
یک کارگردان که در حرفهی خود با مشکلات فراوانی روبروست، برای احیای دوبارهی فعالیت هنری خود پیشنهادی دریافت میکند تا کارگردانی یک فیلم با درجهبندی Cat-III را بر عهده بگیرد. او در حالی که بین حفظ اصول و هویت هنری خود و مشکلات شدید مالی در تردید است، باید علاوه بر اینها، با حسادتهای دوستدخترش کنار بیاید و سرمایهگذاران گانگسترش را نیز راضی نگه دارد.
یک آدمکش حرفهای که از کودکی برای تبدیل شدن به یک قاتل بینقص آموزش دیده، در حین انجام مأموریتی در تایلند حافظهاش را از دست میدهد و در نهایت تحت مراقبت یک پلیس زن بازنشسته شوخطبع و شریک بوکسورش قرار میگیرد.
دوستدختر سابق یک پدر پس از ۱۰ سال غیبت دوباره پیدا میشود و میخواهد پسرش را از او بگیرد. در حالی که دنیای او از هم پاشیده، باید بین بهترین گزینه برای پسرش و خوشبختی آینده خودش یکی را انتخاب کند.
لیو چیا-لیانگ، کارگردان برجستهی فیلمهای رزمی، با ایدهای نوآورانه، فیلمی مهیج و کمدی در ژانر کونگفو ساخت. داستان این فیلم تقابل بین یک استاد کونگفوی سنتی و قدیمی با یک متخصص بازاریابی جوان، زیبا و امروزی است.
شکوفه های عاشقانه بین دو خانواده رقیب که به ترتیب شائولین و وودانگ کونگ فو را تمرین می کنند. با وجود مخالفت های خانوادگی - تا زمانی که آنها با هم بر گروهی از راهزنان مکر غلبه کنند...
کف دست بودا نام تکنیکی است که با استفاده از آن، یک دست معمولی به نیرویی قدرتمند و تخریبگر تبدیل میشود. «کو»، یک مرد نابینا که در غاری به تنهایی زندگی میکند، از راز این تکنیک باخبر است. این دانش برای او هم موهبت و هم نفرین به حساب میآید، چرا که باعث میشود انواع هرج و مرج و مصیبت به زندگیاش سرازیر شود.
چین، سال 1999. دوستان دوران کودکی "لیانگزی" و "ژانگ" هر دو عاشق دختر زیبای شهر "تائو" هستند. او در نهایت تصمیم می گیرد با "ژانگ" ثروتمند ازدواج کند. زندگی آنها از چین تا استرالیا و در خلال دو نسل به تصویر کشیده می شود...
داستان از این قرار است که تینتین ونگ، دختربچهای کوچک، فرشتهای انتقامجو را به عنوان نگهبان خود دارد. این فرشته برای محافظت از تینتین در برابر هر کسی که بخواهد به او آسیبی برساند، خود را به شکل بدل او در میآورد.
یک جراح در سفر به انگلستان، به طور تصادفی وارد مخفیگاهی از خونآشامها میشود که ظاهری شبیه فاحشهخانه دارد. او توسط یک خونآشام اغوا میشود و بدون اینکه بداند تبدیل به یک خونآشام شده، به خانهاش بازمیگردد. خونآشامی که او را اغوا کرده بود، به دستور ارباب خود به دنبالش میرود، اما در این مسیر، عاشق جراح میشود و همین موضوع باعث ایجاد پیچیدگیهایی در داستان میشود.
اقتباسی از رمان گربه پیر، نوشته نی کوانگ. یک گربه از فضا با یک دختر فضایی جوان و شوالیه او، به همراه یک رماننویس ماجراجو به نام وایزلی، متحد میشود تا با یک بیگانه قاتل که افراد را تسخیر میکند، بجنگند.
زنی پس از خرید یک گلدان عتیقه، توسط هیولای رها شده از آن، تسخیر میشود و جان خود را از دست میدهد. دوازده سال بعد، هیولا دوباره زنده شده و ابتدا سگ خانواده را تسخیر میکند، سپس به سراغ برادرزاده آن زن میرود.
این فیلم اساساً بازسازی همان فیلم اول است که در آن روح خبیث درخت با روح دیگری که جوئی وونگ نقشش را بازی میکند، بازمیگردد. شخصیتهای شمشیرزن «ین» و «لزلی چونگ» با یک راهب بودایی و شاگردش (تونی لئونگ) جایگزین شدهاند. جکی چونگ هم دوباره در فیلم ظاهر میشود، این بار در نقش یک شمشیرزن پولدوست با یک کیسه پر از ترفندهای جالب.
"کن" پس از اینکه دیگر با سازمان مبارزه با مواد مخدر مواجه می شود، تصمیم به بازگشت می گیرد تا از باقیمانده دوران بازنشستگی اش لذت ببرد. اما طولی نمی کشد که تفریحش تبدیل به جهنم می شود، آن هم توسط شخصی که دست پرورده خود او بوده و اکنون برای پلیس بین الملل کار می کند...