خانواده اسمارت در حالی که با رویاهای فراتر از حد خود کلنجار میروند، به این درک میرسند که کشمکش برای یافتن هویت و جایگاه فرد در جهان، مستقل از سن و مرحله زندگی، همواره وجود دارد.
مردی برای موجسواری با پسرش به ساحل زیبای دوران کودکی خود بازمیگردد. در آنجا، توسط گروهی از ساکنان محلی مورد تحقیر قرار میگیرد و همین امر او را وارد نزاعی فزاینده میکند که وی را تا آستانه فروپاشی روانی پیش میبرد.
هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.
هنگامی که جوانی به شهر خود در مونتانای دهه ۱۸۷۰ بازمیگردد تا میراث خانوادگیاش را مطالبه کند، رازهای مدفون گذشته شهر سربرمیآورند و به خشونت دامن میزنند. او در این میان، بین یک کلانتر که مصمم به برقراری نظم است و یک غریبه مرموز که قصد ویرانی دارد، گرفتار میشود.
بعد از اینکه لی فونگ، اعجوبه کونگ فو، به شهر نیویورک نقل مکان میکند، توجه ناخواسته یک قهرمان محلی کاراته را به خود جلب میکند و با کمک آقای هان و دنیل لاروسو، سفری را برای شرکت در مسابقات نهایی کاراته آغاز میکند.
دو کشیش - یکی که ایمانش زیر سوال رفته و دیگری که با گذشتهای آشفته دست و پنجه نرم میکند - باید اختلافاتشان را کنار بگذارند تا با انجام یک سری مراسم دشوار و خطرناک رفع طلسم، یک زن جوان تسخیر شده را نجات دهند.
قاضی بازنشستهای که بر اثر سکته مغزی، توانایی حرکتی خود را از دست داده و در یک آسایشگاه سالمندان منزوی بستری است، ناچار میشود تا نقشهای شوم را خنثی کند. یک بیمار روانی سالخورده با استفاده از عروسکی کودکانه، ساکنان آسایشگاه را مورد آزار و اذیت قرار داده و جانشان را به خطر میاندازد.
در یک روستای دورافتاده در جزیره کارپاتیا، یک دختر خجالتی طوری بزرگ میشود که از یک گونه جانوری گریزان به نام "اوچی" بترسد. اما وقتی او متوجه میشود که یک بچه "اوچی" زخمی جا مانده است، برای برگرداندن او به خانهاش فرار میکند و راهی یک سفر میشود.
تعدادی از افراد که به دنبال تغییر و تحول در زندگی خود هستند، از جامعه روی برمیگردانند و با چشمپوشی از داشتههایشان، به جزایر گالاپاگوس سفر میکنند تا آیندهای جدید را در آنجا بسازند.
هنگامی که نخستوزیر بریتانیا و رئیسجمهور ایالات متحده، هدف حمله دشمنی خارجی واقع میشوند، ناگزیر برای مقابله با یک توطئه بینالمللی، به همکاری با یکدیگر روی میآورند.
مسابقه تفریحی بیسبال مردان بزرگسال در آخرین روز فعالیت زمین بازی محبوبشان، پیش از آنکه تخریب شود، به دورهای اضافی کشید. با غروب آفتاب که نمادی از پایان یک دوران بود، حس شوخطبعی و نوستالژی در هم آمیخت.
یک زوج جدا شده که برای دستگیریشان جایزه تعیین شده است، برای نجات جان خود و پسرشان، مجبور به فرار از دست کارفرمای پیشینشان میشوند؛ کارفرمایی که یک گروه از نیروهای ویژه پنهانی را برای نابودی آنها اعزام کرده است.
الیوت و ریدلی، پدر و دختری هستند که در حال رانندگی، به طور تصادفی با یک تک شاخ برخورد میکنند. آنها تصمیم میگیرند تک شاخ را به یک استراحتگاه دور افتاده در دل طبیعت ببرند. این استراحتگاه متعلق به یک مدیر عامل ثروتمند شرکت داروسازی است.
اندی رهبری جنگجویان جاودانی را بر عهده دارد که در مقابل دشمنی قدرتمند که گروهشان را تهدید میکند، میایستند. آنها با ظهور دوباره یک جاودانه گمشده دست و پنجه نرم میکنند که مأموریتشان برای محافظت از بشریت را پیچیده میکند.
مایک به نپال سفر میکند تا خاکستر برادر درگذشتهاش را بر فراز کوه اورست بپاشد. در طول سفر، او و راهنمای کوهستانش در یک اتوبوس توریستی به طور ناگهانی با گروهی از مزدوران مواجه میشوند. این درگیری غیرمنتظره آنها را ناچار میکند تا برای حفظ جان خود، امنیت مسافران اتوبوس و همچنین حفاظت از سرزمین بومی روستاییان محلی، وارد نبردی دشوار شوند.
دو برادر دوقلو که میخواهند زندگی پر دردسر خود را پشت سر بگذارند، به شهر زادگاهشان بازمیگردند تا دوباره شروع کنند. اما متوجه میشوند که شرارت بزرگتری در انتظار بازگشت آنهاست.