پیا پس از مرخص شدن از بیمارستان روانپزشکی به خانه بازمیگردد. او در جستجوی آرامش و ثبات، با چالشهای مختلفی در زندگی روزمره، از جمله کار و روابط، دستوپنجه نرم میکند و در این مسیر باید همزمان با سلامت روان خود و قضاوتهای جامعه کنار بیاید.
ویرانیهای جنگ اوکراین در قالب تصاویری طولانی و ثابت به نمایش درمیآیند. در همین حال، تماسهای تلفنی سربازان با خانوادههایشان، دنیایی موازی و متفاوت را به ما نشان میدهد. در این اثر، صدا و تصویر در مقابل هم قرار میگیرند و تعاملی معنادار با یکدیگر دارند.
یک روزنامهنگار به نام کاندیس هیگینز که دنبال سوژه خبری جذاب است، با پیدایش یک قاتل زنجیرهای در شهر، فرصتی طلایی برای تهیه یک گزارش ویژه به دست میآورد.
به دنیای «باور» (و در عین حال «دروغ») خوش آمدید. آکه که برای پرداخت هزینههای درمان پدر به شدت بیمارش به پول احتیاج دارد، طلسم مقدسی را که از پدرش به ارث برده، نزد کارشناس برجسته، سنگ پارادایس، میبرد تا ارزش آن را تعیین کند...
داستان در یک دهکده ماهیگیری به نام جالاریپتا اتفاق میافتد. این داستان پرپیچ و خم و هیجانانگیز، درباره یک راننده خوشگذران است که برای یک مرد ثروتمند و خودشیفته با نفوذ زیاد کار میکند. وقتی هر دوی آنها به یک زن علاقهمند میشوند، درگیریهایی بینشان به وجود میآید.
عرضه داروی جدیدی برای کاهش وزن، هیجان و جنجالی در شهر ساوت پارک به وجود آورده است. محرومیت کارتمن از مصرف این دارو، خشم بچهها را برمیانگیزد و آنها را به اقدام وا میدارد.
این یک داستان عامیانه است که روایت دوقلوهایی را دنبال میکند که به پدرشان مشکوک هستند. آنها حدس میزنند پدرشان اسراری را در مورد ارتباط مادر مرحومشان با دنیای ماوراءالطبیعه از آنها پنهان کرده است.
پیترو که همسرش را از دست داده، دخترش را با عشق و محبت فراوان بزرگ کرده است. او تصمیم میگیرد دوباره زندگی مشترک جدیدی را آغاز کند، اما با واکنش شدید و خشمگین دخترش روبرو میشود. اکنون این سؤالها مطرح میشود: پیترو تا چه اندازه میتواند دخترش را ببخشد؟ و آیا قدرت عشق از منطق و عقلانیت پیشی میگیرد؟
خانواده ویجی توسط یک فرد مهاجم نقابدار ربوده میشود. او مجبور میشود که رقیبان آدمربا را به عنوان بخشی از یک نقشه انتقام پیچیده، ترور کند. در همین حین که ویجی از دستورات او پیروی میکند، هویت و انگیزههای آدمربا را کشف میکند.
میلیونها دلار کوکائین متعلق به یک کارتل در سواحل فلوریدا گم میشود. جستوجو برای یافتن آن به شکل بیرحمانهای ادامه پیدا میکند؛ چرا که کوسههای خطرناک به هر کسی که به این محموله نزدیک شود، حمله میکنند.
داستان در اوایل دهه ۲۰۰۰ روایت میشود، زمانی که نامههای دستنویس احساسات پنهان را منتقل میکردند و عشق، هم زیبا بود و هم ناپایدار. این روایت، سرگذشت دو نفر را به تصویر میکشد که با دردهای مشترک به هم نزدیک شدند، با عشق یکدیگر را التیام بخشیدند، اما در نهایت تقدیر آنها را محک زد.
در سال ۲۰۴۵، در بحبوحه ویرانیهای زیستمحیطی، ایشکود و همراه بعیدش نییف در آنچه از زمین باقی مانده، به هم میپیوندند تا با محافظت از یکدیگر، خود را نجات دهند.
پدری داغدیده با پیشینه خشونت، پس از کشته شدن غمانگیز فرزندش، اقدام به ربودن کودکی میکند که مسئول این حادثه است. این رویداد، تعقیب و گریزی شدید را به راه میاندازد که توسط سیاستمداری بانفوذ، که خود پدر کودک ربوده شده است، مدیریت میشود.
یک نویسنده و محقق شکاک که وظیفهاش رد ادعاهای ماوراء طبیعی است، درگیر پروندهای میشود که نه تنها باورهای منطقیاش، بلکه تمام جهانبینی علمی او را زیر سؤال میبرد.
جانی برای کمک به پدرخواندهاش راهی یک ماموریت میشود و به طور ناخواسته با پدر واقعیاش، پرکاش، روبرو میشود. پرکاش سالها پیش مجبور به رها کردن او شده بود، اما اکنون به دنبال آشتی است.
تَنوی راینا، که زنی مبتلا به اوتیسم است، متوجه میشود پدر فقیدش که در ارتش هند خدمت میکرده، رؤیایی داشته است؛ او میخواسته پرچم را در یخچال طبیعی سیاچن برافراشته کند. با وجود محدودیتهایی که برای افراد دارای اوتیسم در خدمات نظامی وجود دارد، تَنوی تصمیم میگیرد این مأموریت را به سرانجام برساند.
آلن به شهر خود بازمیگردد و میبیند که خواهر اوتیسمیاش، کوئین، تحت حمایت مادر سلطهگرشان قرار دارد. آلن که مصمم است به او کمک کند تا به رؤیایش برای رقصنده شدن برسد، برای فرار با او نقشهای میکشد.