2 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 17 جایزه دیگر.
«سام بالدوین» پس از مرگ همسر جوانش با پسر هشت ساله اش «جونا» تنها می ماند. او برای آغاز یک زندگی نو از شیکاگو به سیاتل می رود. از سویی «آنی رید» یک روزنامه نگار ساکن بالتیمور، وقتی صدای «سام» را از رادیو می شنود، ندیده و نشناخته، به او علاقه مند می شود و به سیاتل می رود …..
2 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 11 جایزه دیگر.
با وقفه اي که جنگ جهاني دوم در مسابقات ليگ بيس بال مردان آمريکا ايجاد مي کند، ليگ جديدي براي رقابت تيم هاي زنانه تشکيل مي شود. در اين بين «داتي» (ديويس) و خواهرش، «کيت» (پتي)، و «مي» فريبنده (مادونا) به اين ورزش مردانه روي مي آورند. «جيمي» (هنکس)، مربي دائم الخمر نيز مربي گري آنان را به عهده مي گيرد…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 20 جایزه دیگر.
«گومس آدامز» (جوليا) با همسرش، «مورتيشا» (هيوستن)، دو فرزندش، «ونزدي» (ريچي) و «پوگسلي» (ورکمن) و مستخدمان وفادارش، «تينگ» (که دستي بريده از مچ است) و «لورچ» (استرويکن)، زندگي نامتعارفي را در قصري عجيب و غريب مي گذرانند. «گومس» به دنبال «فستر»، برادر گم شده اش است و وکيل حقه باز خانواده (هدايا) مي کوشد مردي به نام «گوردون» (لويد) را به جاي «فستر» جا بزند و املاک «آدامزها» را تصاحب کند.
چهار دزد بانک که خود را «رئيس جمهورهاي سابق» مي نامند، با ماسک هاي «رانلد ريگان»، «جيمي کارتر»، «ريچارد نيکسن» و «ليندون جانسن» سرقت هاي متعددي را مرتکب شده اند. «آنجلو پاپاس» (بيوزي)، مأمور FBI، مطمئن است که اين چهار نفر از جمله ي موج سواران کاليفرنياي جنوبي هستند و همکارش، «جاني يوتا» (ريوز) را ترغيب مي کند تا با هيئت مبدل، روانه ي منطقه شود و گروه چهار نفره را شناسايي کند ...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
جایی میان کارولاینای شمالی و جنوبی. «سیلر ریپلی» جلوی چشم های محبوبه اش، «لولا»، مردی را که با چاقو به او حمله کرده، می کشد و به زندان می افتد. اما بیست و دو ماه و هجده روز بعد که آزاد می شود «لولا» با این که مادرش «ماری یتا» ملاقات آن دو را ممنوع کرده، به دیدنش می رود. عشاق از شهر می روند و به سوی نیو اورلیانز به راه می افتند..
«کالن کريسپ» (تايسن)، فروشنده ي مواد مخدر لس آنجلسي که ادعا مي کند همسرش همراه پسرشان و سه ميليون دلار پول گريخته، در زندان باخبر مي شود که همسرش در آستوريا ديده شده است. در همين حال، «کارآگاه جان کيمبل» (شوارتسنگر) را همراه با «فيبي اوهارا» (ريد)، که قبلا معلم بوده، به آستوريا مي فرستند تا مخفيانه در کودکستاني که بچه ي «کالن» در آن جاست، مشغول به کار شوند تا شايد از اين طريق به نشاني همسر او دست يابند.
گروهی از دختران جوان، یک شب در یک بازی، جرئت همدیگر را به چالش میکشند (شبیه جرئت و حقیقت) و کم کم حقایقی در رابطه با شایعاتی در مورد خودکشی یکی از دانش آموزان سایق مشخص میشود...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
در سال ۱۹۸۴ زيردريايي اتمي شوروي موسوم به «اکتبر سرخ» به آب انداخته مي شود. فرمانده زيردريايي، «ناخدا مارکو راميوس» (کانري)، پس از کشتن افسر امنيتي زيردريايي، با هم ياري افسران ناراضي، موفق مي شود از ناوگان دريايي شوروي بگريزد. و حالا سؤال اصلي اين است که هدف «راميوس» از اين کار چيست؟...
کارآگاهي به نام «جان ترنت» (نيل) مأمور مي شد تا «ساترکين» (پروخنو)، از مشهورترين نويسندگان رمان هاي هراس آور را که ناپديد شده، بيابد. «ترنت» در جريان تحقيقاتش، بدون اين که متوجه باشد، وارد دنياي تخيلي رمان نيمه کاره ي «ترنت»، به نام «در کام جنون» مي شود.
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 11 جایزه و نامزد دریافت 37 جایزه دیگر.
ریچارد کیمبل (فورد) جراح مورد احترام و مشهور، به غلط مسئول قتل همسرش هلن (وارد) شناخته و به مرگ محکوم می شود. در راه زندان ، بروز حوادثی منجر می شود او بتواند بگریزد و پنهان شود، در حالی که معاون مارشال ایالتی ساموئل جرارد (جونز) سرسختانه در پی او است ……..
بر اساس یک داستان کوتاه توسط استفن کینگ، یک مرد و بازگشت خانواده اش به شهر خانه خود را، اما او پس از آن توسط نوجوانان که فوت کرد زمانی که او یک بچه بود مورد آزار و اذیت.
چن زن، دانشجوی چینی دانشگاه توکیوی ژاپن، به شهر خود شانگهای برمیگردد و میفهمد که استاد رزمیاش کشته شده و ژاپنیها مرتب هم باشگاهی های او را اذیت میکنند...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 35 جایزه و نامزد دریافت 91 جایزه دیگر.
داستان درباه دختر ۱۶ ساله ای به نام «جنی» است که در حومه لندن - دهه ۱۹۶۰ زندگی میکند. در یک روز بارانی او با مردی که همسن پدرش است آشنا میشود و آن دو به هم دل می بندند...
شب سال نو است و آخرین شب کاری پاسگاه پلیس قدیمی بخش 13 شهر دیترویت. تمامی تجهیزات، کامپیوترها و پرسنل پاسگاه به محل جدیدش انتقال یافته اند و فقط جیک رونیک، افسر پلیس، آیریس، منشی پاسگاه و جاسپر، پلیس با تجربه در پاسگاه هستند تا آخرین کارها را انجام دهند و چراغ ها را خاموش کنند و بروند...