این فیلم به دنبال کردن لیو مکنیل در پشت صحنه فیلم «پریسیلا» به کارگردانی سوفیا کاپولا میپردازد و مصاحبهها با پریسیلا پریسلی و کیلی اسپینی، لحظاتی با جیکوب الوردی و ویژگیهای خاص فیلمبرداریهای سوفیا کاپولا را به تصویر میکشد.
دهمین ویژه برنامه استندآپ کمدی راسل با عنوان «سن خودت باش» به صورت زنده در ابوظبی ضبط شده است. این اجرا در سالن اتحاد آرنای ابوظبی و در حضور تماشاگرانی که تمامی بلیتهای آن به فروش رفته بود، در پایان تور جهانی «سن خودت باش» برگزار شد.
این فیلم بر اهمیت کامیل پیسارو به عنوان بنیانگذار جنبش امپرسیونیسم تأکید دارد و از فیلمی سخن میگوید که به بررسی زندگی و آثار برجسته این هنرمند میپردازد.
این برنامه شامل داستانهای لین درباره زندگی، سفرها و خانوادهاش است که به سبک یک گفتگوی دوستانه در زمان برانچ بیان میشود و در اکتبر گذشته در سانتا مونیکا ضبط شده است.
در آیندهای با سلطه واقعیت افزوده، مردی جوان مبتلا به آگورافوبیا با یک هوش مصنوعی مرموز آشنا میشود که زندگی او را به یک بازی تبدیل کرده و باعث تحولی غیرمنتظره در او میگردد.
خانوادهای مکزیکی-آمریکایی که صاحب یک رستوران معروف هستند، برای گردهمایی سالانهشان تدارک میبینند، اما از این موضوع بیخبرند که از بین رفتن آرزوی داشتن یک کامیون غذا، زندگی آنها را دستخوش تغییرات بزرگی خواهد کرد.
پلیس مخفی، ساراوانان، در پوشش مربی ورزش، باند تبهکاری برادران مالایاراسان، کوتایاراسان و مودیاراسان را که در یک اختلاس بزرگ دست دارند، شناسایی کرده و با کمک کارکنان مدرسه برای دستگیری آنها اقدام میکند.
اعتراض دانشجویان ناشنوا در دانشگاه گالودت در سال ۱۹۸۸ منجر به انتصاب اولین رئیس ناشنوای این دانشگاه، دکتر آی. کینگ جردن، شد که رویدادی سرنوشتساز در تاریخ حقوق ناشنوایان بود.
داستان این فیلم در شهر شلوغ کلکته در سال 1965 اتفاق میافتد و دربارهی ارتباط صمیمانه و دلگرمکنندهی بین رحمت، یک مرد میانسال افغان، و مینی، یک دختربچهی کوچک، است.
هنگامی که پدر اولیویا، که یک مدلساز است، تصمیم به بازنشستگی از شرکت خانوادگیشان میگیرد، اولیویا خود را شایستهترین فرد برای جانشینی او میداند. با این حال، ورود سایمون با دیدگاههای وسیع و بلندپروازانهاش، نه تنها آرامش و ثبات زندگی اولیویا را به خطر میاندازد، بلکه موقعیت او به عنوان جانشین پدرش را نیز متزلزل میکند.
در شهر الد تاون، گروهی از دوستان کودکی که سالها پیش مرتکب قتل شدهاند، با سایهی سنگین راز خود در بزرگسالی روبرو میشوند. وقوع ناپدید شدنهای مرموز در شهر، وحشت پنهان گذشته را تهدید به آشکار شدن میکند.
سه محقق پدیدههای فراطبیعی در یک قبرستان گمشده، از جنایات یک پزشک قلابی به نام لیندا هازارد پرده برمیدارند که بیماران خود را با گرسنگی کشته است. در این مستند، ارواح قربانیان برای بازگو کردن سرنوشت خود حضور دارند.
النور (فیلدس)، جوان سرگردان مرموزی که با لباسی که به تن دارد و مقدار کمی پول به شهر ملبورن میآید، گذشتهای تلخ دارد و تمایلی به بازگویی آن ندارد. او در یک مهمانپذیر کهنه که هماتاقیاش، روی (کاکرین)، با کنایه آن را "هتل کالیفرنیا" میخواند، اقامت میکند. این مهمانپذیر در حاشیه پرآشوب شهر، یعنی جایی که النور به آنجا آمده، قرار دارد.
آنا و ایو که زمانی عاشق یکدیگر بودند و از هم جدا شدهاند، سالها بعد به واسطهی مستند دخترشان دوباره ملاقات میکنند و با وجود زخمهای گذشته، در تلاش برای احیای رابطهشان هستند.