استند آپ کمدی "براد ویلیامز" به میزبانی شبکه Hulu ، او در این اجرا در مورد یک سری مسائل سیاسی صحبت می کند ،همچنین اینکه چگونه پدرش او را در مقابل سختی ها تربیت کرده است .
«مايکل فلگيت»، جوان انگليسي مقيم منهتن، يک شرکت موفق حراج اشياي هنري کم ياب و با ارزش را مي گرداند. وقتي «مايکل» با «جينا» آشنا مي شود، بلافاصله از او خوشش مي آيد و سه ماه بعد از او تقاضاي ازدواج مي کند. اما «جينا» مي گويد که به خاطر خانواده اش، «مايکل» هرگز نبايد ازدواج با او را به ذهن خود خطور دهد. کمي بعد «مايکل» به مشکل خانواده ي «جينا» پي مي برد: «فرانک»، پدر «جينا»، يک سردسته ي مافيايي است...
"دافنه" و چهار فرزندنش تلاش می کنند با مرگ ناگهانی همسر و پدرشان کنار بیایند.در حالیکه به نظر می رسد خانواده از هم پاشیده است، حادثه ای به آنها شانس ترمیم بالهای شکسته شان را می دهد...
زندگی شخصی "لائورا" از روابط پنهانی مختلف تشکیل شده. او پس از برخورد با "آرتورو" رابطه پر تنشی با او تشکیل می دهد. با گذشت زمان او روزهایش را بر روی یک تقویم خط زده و گذشته اش را به معشوقه ش نشان می دهد...
"جری" وارد رابطه ای مخفیانه با "مری" شده و این کارش سلسله ای از اتفاقات را کلید می زد که بر روی شرکای آنها "تری" و "بری" و شخصیتهای دیگر تاثیر می گذارد...
در اکتبر سال 1978، پلیس جسد بی جان زنی 20 ساله را در هتلی در نیویورک پیدا می کند. دختر "نانسی" نام داشته و دوست دختر گیتاریست "سید ویشیوس" بود. روزنامه ها "سید" را محکوم به قتل "نانسی" می کنند و...
داستان در مورد زنی به نام سوفیا می باشد که برادرش در یک سانحه ی هوایی و سقوط هواپیما جانش را از دست می دهد به طوری که قرار بود سوفیا به جای او سوار آن هوایپما شود ، حال سوفیا خودش تصمیم میگرد راز این سقوط را آشکار کند ...
مردی سابقه دار که به تازگی از زندان آزاد شده درگیر ماجرا های زنی متاهل می شود که متهم به کُشتن شوهر سوء استفادهگرش شده و حالا باید از دست عده ای که در تعقیب او هستند فرار کند...
گروهی متشکل از چند فرد متفاوت با ایده هایی متفاوت در مورد پایان دنیا،در حالیکه انتظار می رود با آغاز قرن جدید دنیا ظرف شش ساعت آینده به پایان برسد دور هم جمع می شوند و...
مردی کت و شلوار پوش، با چهره ای غمگین در روز جمعه محل کار خود را ترک می کند. او در مقابل یک پیشگو برای فال تاروت توقف می کند. پیشگو به او می گوید "تو متعلق به اینجا نیستی"، جمله ای که در نهایت او را وارد دنیای زیرزمینی نیویورک می کند...