زوئی بچه میخواهد. او مجرد است و از صحنه قرار گذاشتن در نیویورک خسته شده، بنابراین تصمیم میگیرد که به تنهایی اقدام کند. با استفاده از یک اهداکننده ناشناس اسپرم، زوئی باردار میشود. او بسیار خوشحال است اما وقتی دو مرد مجرد و واجد شرایط وارد زندگیاش میشوند، اوضاع پیچیده میشود.
مردی به نام دیوید پس از یک تصمیم بد در زمینه املاک و مستغلات، خود را در بدهی مییابد و راهی برای خروج از این وضعیت پیدا نمیکند. در حال بررسی یکی از املاک اجارهای خود، به یک کیف پول حاوی نیم میلیون دلار برمیخورد. آیا دیوید پول را خواهد گرفت و خانوادهاش را در خطر قرار میدهد یا راه دیگری برای خروج از این وضعیت پیدا خواهد کرد؟ ...
سابل و همسرش برایان در آغاز زندگی مشترکشان با حادثهای تلخ روبهرو میشوند. در جریان ماه عسل، سابل مورد حمله قرار میگیرد و همسرش کشته میشود. سابل که از این اتفاق بسیار ناراحت است، تصمیم میگیرد انتقام بگیرد.
چهار عاشق در آستانه روز ولنتاین در روابط خود با موانع غیرمنتظره ای روبرو می شوند. یک مرد تحویل دهنده مواد غذایی وسواس جنسی، شروع به هوس کردن هم اتاقی جدید خود، یک دانشجوی فوق لیسانس از استرالیا می کند...
یک گروه صمیمی از دوستان در بورگوندی فرانسه دور هم جمع می شوند تا سپیدن خاکستر دوست مرده شان را به انجام برسانند.وقتی بیوه به طور غیرمنتظره نامزد جدیدش را می آورد، آخر هفته تغییر می کند و همه دوستی ها و روابط به خطر می افتد.
در طول یک تابستان بسیار گرم، لوسیا در یک کمپ کلیسایی در سیسیل داوطلب می شود، اما ورود یک خادم کلیسا جذاب که به زودی کشیش می شود، برنامه های او را برای همیشه مختل می کند...
هنگامی که یک کشیش ثروتمند متوجه می شود که رقصنده مورد علاقه جدیدش رهبر عبادت کلیسایش است، رابطه ای با او آغاز می کند که بحران پاندورا را فراتر از آنچه تصور می کرد باز می کند...
بعد از مرگ همسر نیویا مککنزی، که دادستان منطقه بود، او مصمم میشود تا مسئول این اتفاق را پیدا کند. اما کاوش در گذشته همسرش نشان خواهد داد که او هیچ چیز در مورد مردی که با او ازدواج کرده بود، نمیدانسته است.
جودی آریاس در زندان با دوناوان برینگ و تریسی براون دوست می شود و آنها جدایی ناپذیر می شوند. دوناوان قبل از محاکمه جودی از زندان آزاد می شود و سخنگوی او می شود و در شبکه های اجتماعی پست می گذارد و از جودی دفاع می کند اما ...
در تاریکی یک سونای دود، زنان درونیترین رازها و تجربیات صمیمی خود را به اشتراک میگذارند، شرم محبوس شده در بدن خود را میشویند و از طریق حس ارتباط، قدرت خود را بازیابند.
دختر جوانی به نام هدر به دلیل بروز بیماری خانوادگی، مجبور به زندگی محجوب و خودپرستانهای در حومهی شهر کوچکی میشود. اما هنگامی که او عاشق جانی، یک اسکیتباز جذاب و پردردسر میشود، این رابطه با روح و روان هدر درگیر میشود و هدر باید با حفظ این رابطه، با شکستن تابوهای خود، با حیوان درون خود کنترل پذیر باشد...
لیزل، زنی جاهطلب، از روی حسادت، روش غیر اخلاقی همکارش را برای فروش آپارتمان تقلید میکند، اما دیرتر متوجه میشود که این کار عواقبی ناگوار به دنبال دارد و به مجازات اعمالش میرسد.