در آستانه هفتاد و پنجمین سالگرد تولدش، میلیاردر ثروتمندی که از فرزندانش دور مانده، آنها را به خانهاش فرا میخواند. ترس از جان او را بر آن داشته که این کار را انجام دهد، زیرا او معتقد است که امشب کسی یا چیزی قصد کشتن او را دارد. برای آنکه از کمک فرزندانش مطمئن شود، سهم ارث هر یک را به خطر میاندازد.
داستان فیلم در آینده ای نزدیک رخ می دهد جایی که یک بیماریِ همه گیر کل سیاره ی زمین را فرا گرفته است و در این بین ، گروهی سعی دارند بازماندگان سالم این فاجعه را نجات دهند. اما…
وقتی به الکس کراس که یکی از کاراگاهان شهر واشنگتن است گفته می شود یکی از اعضای خانواده اش به قتل رسیده، او قسم می خورد تا قاتل را پیدا کند. به زودی کاراگاه متوجه می شود فرد مقتول تنها قربانی ماجرا نیست و جریان آنطور که او فکر می کرده نبوده است…
داستان درباره یک مرد و زن است که در جستجوی یک طوطی گم شده با هم آشنا میشوند. این ماجرا، آنها را به سفری درونی میبرد تا گذشته را کشف کنند و به آینده امیدوار باشند.
« کنان وحشی صفت » همانطور که از نامش بر می آید ، درباره ی یک مرد قوی هیکل به نام کنان است که در بچگی پدرش را کشته اند و خانه شان را هم نابوده کرده بودند و حالا که او بزرگ شده ، قرار است به عنوان نماینده قبیله اش در برابر ظلم و ستم موجودات شیطانی بایستد و آنها را شکست داده تا قبیله اش به او افتخار کند...
:داستان فیلم در سال ۲۲۳۳ اتفاق می افتد ، ولی به طرز خاصی یادآور فیلم های قدیمی هالیوودی در ژانر فضایی است.این بار دو پسر جوان مشتاق با نامهای جیمز و اسپاک با گروهی از اعضای سفینه فضایی برای نجات دنیا از شر نیروهای شیطانی فضایی اقدام به سفر به نقاط ناشناخته فضا می کنند و جیمز که در دوران بچگی پس از نجات از یک حادثه رانندگی با یکی از موجودات فضایی دیدار کرده است برای این سفر بسیار مشتاق است اما در این سفر با اتفاقات و زندگی های عجیبی روبرو می شود...
چند دوست صميمي به نام هاي لنا ، كارمن ،بريجيت و تيبي كه همه آنها تجربه هاي متفاوتي را در سال اول دانشگاه پشت سر گذاشتند ، دوباره در يك شهر ساحلي يونان دور هم جمع مي شوند تا ...
زنه تاجری در شب کریسمش توسط یه روانی تعقیب و در پارکینگ گیر کرده بود. پارکینگ شماره ۲ فیلمی ترسناک به کارگردانی فراانک خلفان و نویسندگی و تهیه کنندگی خلفان و الکساندر راجا و گئورگی لوروسو است. که هر سه ی اینها در سال ۲۰۰۷ در فیلم تپه ها چشم دارند با هم کار کرده اند…
داستان فیلم در سال 1965 نیوانگلند اتفاق میافتد، دختری پردردسر در جنگلهای اطراف یک مدرسه دخترانه منزوی که توسط والدین بیعلاقهاش به آنجا فرستاده شده بود، با اتفاقات مرموزی روبرو میشود...
جرج لوتز خانه ای به اسم آميتی ويل را در نيويورک به مبلغ پائينی خريداری کرده و به همراه همسر و سه فرزندش به آنجا نقل مکان می کند. آنها پس از مدتی در می يابند که اين خانه تاريخ خونباری داشته است. يکسال قبل در اين خانه پسر جوانی به اسم رونالد نيمه شب شش عضو خانواده اش را بقتل رسانده است. اکنون جرج و همسرش متوجه اتفاقات عجيب و ترسناکی در خانه می شوند از جمله اينکه بچه های لوتز با ارواح کشته شدگان تماسهائی برقرار می کنند و پدر رالف که کشيش محله است پس از تطهير خانه دچار يک بيماری حاد می شود و همچنين رفته رفته جرج احساس می کند شبيه رونالد شده است...
"ويل کين"، پنجاه ساله و ثروتمند، قابليت بسياري در جلب توجه زنان دارد، اما نمي تواند رابطه اي طولاني مدت با آنان داشته باشد. تا اين که يک روز به طور اتقافي"شارلوت فيلدينگ"، دختري جوان و مليح را مي بيند و خيلي زود با هم رابطه برقرار مي کنند...
سریال فوق العاده ای که به تازگی از شبکه Show case پخش شده است و توانسته در همان قسمت اول خود طرفداران زیادی را به خود جذب کند داستان این سریال درباره یک کارگاه است که در سال ۲۰۷۷ زندگی می کنه این کارگاه باید دزدان شهر خودشو دستگیر کنه که هر قسمت با هیجان خاصی آغاز می شود...