رئیس جمهور ایالات متحده که پس از دو دوره ریاست جمهوری بازنشسته شده است، به زادگاه خود در موزپورت، مین باز می گردد و تصمیم می گیرد برای شهردار شدن در برابر یک نامزد محلی دیگر رقابت کند ...
شیوع گسترده بیماریهای مقاربتی در میان دانشآموزان دبیرستانی شهر هالیفکس، باعث نگرانی شدید شده است. هانا ووگِل و مادرش به دنبال یافتن علت این مشکل هستند.
اوايل دهه ي 1950، اوج دوره ي قدرت کميته ي بررسي فعاليت هاي ضد امريکايي «سناتور مکارتي». استاد تاريخ هنر، «کاترين واتسن» (رابرتس) از کاليفرنيا به دانشکده ي ولزلي در نيوانگلند مي رود. اما خيلي زود متوجه مي شود که برخلاف انتظارش، آن بنياد دانشگاهي معتبر در محافظه کاري غوطه ور است و يک انگشتر نامزدي به انگشت دختري جوان، بيش از تحصيل و آموزش درست و کامل، اهميت دارد...
«جیمیمارکم» (پن)، «دیو بویل» (رابینز) و «شان دیواین» (بیکن) با هم بزرگ شده اند. یک حادثه ی تراژیک – قتل دختر نوزده ساله ی «جیمی» – آن سه دوست را دوباره گرد آورده است. «شان» که حالا کارآگاه پلیس است میکوشد تا به هر ترتیبی که شده به «جیمی» کمک کند پرده از راز قتل بردارد. اما هرچه روند تحقیقات به پیش میرود، «دیو» بیش تر در مظان اتهام قرار میگیرد. به خصوص که «دیو» خود در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بوده…
در این اقتباس از شاه لیر اثر ویلیام شکسپیر، جان لیر، ثروتمند مزرعه دار خودساخته، دارایی های خود را بین دخترانش تقسیم می کند، اما متوجه می شود که وقتی دارایی او را به دست می آورند، او را رد می کنند.
«ویلیام پریش» (هاپکینز) مردی است بسیار ثروتمند و ذی نفوذ که یک امپراتوری چند رسانه ای جهانی را سرپرستی می کند. او یک شب علایم سکته ی قلبی را در خود احساس می کند و مردی اسرارآمیز و بیگانه به نام «جو بلک» (پیت)، که در اصل ملک الموت است، به دیدار او می آید…
: افسر پلیس سان فرانسیسکو فرانک کانر به هر دری میزند تا شخصی را برای اهدای مغز استخوان به پسر کوچکش بیابد و او را از مرگ حتمی بر اثر سرطان خون نجات دهد. فقط دیانای یک نفر با او مطابقت دارد که پیتر مک کیب یک آدمکش حرفهای شرور است...…
هنگامی که یک زن متاهل، نامه ای عاشقانه که برای همسرش نوشته شده و او را به یک مهمانی دعوت کرده، پیدا می کند، برای کشف حقیقت، وارد یک ماجراجویی می شود ...
سه زن که از همسرانشان جدا شده اند، بعد از مرگ یکی از هم دوره ای های دانشگاه شان، دور هم جمع می شوند. آن ها تصمیم می گیرند با هم متحد شده و از شوهرانشان انتقام بگیرند...
"زنرال رنسر" دنیا را بوسیله موشکی که در یک پایگاه سری مخفی کرده تهدید به نابودی می کند.اما برای رسیدن به هدفش او به یک تراشه کامیپوتری که توسط پروفسور "یوکرینسکی" اختراع شده احتیاج دارد.مامور ویژه "دیک استیل" مامور رسیدگی به این پرونده می شود و برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع با "ورونیک" دختر "یوکرینسکی" همکاری می کند...
در مراسم خاکسپاری همسرش، پرل با دوست قدیمی ایتالیایی همسرش، مارچلو، ملاقات میکند. مارچلو سالها پیش از ترک خانه همسر پرل جلوگیری کرده بود و از آن زمان به بعد عاشق او بوده است.
مافیای ایتالیایی در نخستین مراحل قدرت گیری خود در منطقه است، و این موضوع اصلا به مذاق «جانی کاسپر» خوش نمی آید. «جانی» می خواهد «برنی برنبام»، بزهکار خرده پا را تنبیه کند. اما «لیو» یک سردسته ی خشن مافیایی، به خاطر محبتی که به «ورنا»، خواهر «برنی» دارد، قسم خورده از «برنی» محافظت کند …
«رن مکورمک» (بيکن)، نوجوان امريکايي، پس از اين که پدرش خانه را ترک مي کند، به اتفاق مادرش «اتل» (مکين)، به شهر کوچک بومانت نقل مکان مي کنند. کنترل شهر را واعظ محلي، «شا مور» (ليتگو) در اختيار دارد و «رن» تصميم مي گيرد با وجود مغايرت با قوانين شهر، يک مرکز رقص راه بيندازد...
پائول یک پرستار بیمارستان پس از دزدیده شدن و گروگانگیری همسرش ، به ناچار باید یک مضنون به قتل را از بیمارستان فراری دهد و با همکاری وی همسرش را نجات دهد. اما…
داستان این سریال دربارهی زندگی افرادی میباشد که به مردم کمک میکنند تا صبحها از خواب بیدار شوند ، مجریانی که چالشهای بینظیری در برنامههای صبحگاهی اجرا میکنند و مردم را تشویق به دیدن برنامه میکنند و…
زندگی مایکل عالی به نظر می رسید. اما ناگهان همسرش پس از ۱۷ سال زندگی مشترک او را غافلگیر می کند. او باید با کابوسهای از دست دادن همسرش و تبدیل شدن به یک مرد مجرد در دهه چهل زندگی خود روبرو شود.
این سریال بر اساس رمانی به قلم انی پرو، برنده ی جایزه ی پولیتزر، ساخته شده است و داستان گروهی از افراد مطرود را روایت می کند که باید در اواخر قرن شانزدهم میلادی در فرانسه جدید، بر سختی های زیادی فائق شوند ...
گروهی از دانشجویان جاه طلب و باهوش رشته حقوق به همراه یکی از اساتید که وکیل مدافع پرونده های جنایی است درگیر یک ماجرای قتل میشوند که به طور کلی مسیر زندگی آنها را عوض میکند…
داستان درباره قسمت اورژانس بیمارستانی هستش که بسیار پر رفت و آمده و دکترها و پرستارها که تعدادشون محدوده، شدیدأ مشغول درمان بیماران اورژانسی هستند. همین وضعیت گهگاه باعث میشه که کد سیاه به وجود بیاد و در این وضعیت مرگ و زندگی بیماران بستگی به دانش، مهارت و سرعت عمل دکترها و پرستارها هستش. مردمی که به اورژانس آورده میشوند یا منتطرند که بمیرند یا معجزه ای بشه و اونها زنده بمونند.