تِس زن جوانی است که با مرگ وحشتناک خواهر کوچکترش، زوئی دست و پنجه نرم می کند. از آنجایی که بقیه اعضای خانواده اش به شیوه خود غمگین هستند، تس به دنبال حمایت از پدر بیولوژیکی خود و یک بزهکار نوجوانی است که در همسایگیش زندگی می کند...
زنی به دلیل قتل دوست و دوست پسرش ، با وجود اینکه توسط یک وکیل عالی دفاع می شود، محکوم می شود. او پس از محاکمه فرار می کند تا بفهمد چه کسی او را متهم کرده است...
در سال ۲۰۵۴ در واشینگتون دی سی ، جان اندرتون کارآگاه پلیس در بخش پیش جنایت فعالیت می کند. این بخش که قاتلان را قبل از ارتکاب جرم شناسایی و دستگیر می کند، کار خود را براساس سه عامل فراشناختی پیش آگاهی انجام می دهد که باعث می شود پیش بینی ها درباره وقایع آینده دقیق و بدون اشتباه انجام شود. وقتی اندرتون متوجه می شود که به عنوان قاتل آینده کسی که اصلا نمی شناسد معرفی خواهد شده، مجبور می شود از دست همکاران خود فرار کرده و در عین حال هویت قربانی آینده خود را مشخص کند در حالی که فقط ۳۶ ساعت فرصت دارد. او یکی از پیشگوها را می دزدد و کم کم به این نتیجه می رسد که برایش پاپوش دوخته اند. اندرتن در پی جستجوهایش به طرزی اجتناب ناپذیر به همان مکانی کشیده می شود که قرار است قتل در آن اتفاق بیفتد …
هلن به تازگی طلاق گرفته است و زمانی که یک نامه عاشقانه بدون امضا در نامه خود پیدا می کند، به مرحله بعدی زندگی خود می رسد . تلاش او برای یافتن نویسنده نامه زندگی او را به فصل جدیدی باز می کند...
راننده ای دریفت باز وارد شهر کوچکی می شود و به دنبال کار می گردد. در حین کار در مزرعه گاو محلی، او با کیتی زیبا آشنا شده و عاشق او می شود. غافل از آنکه خود را درگیر یک مثلث عشقی مرگبار و در عین حال وابسته به عشق شهوانی کرده است...
داستان درباره اسلون و جکسون که مدام سر این موضوع که چرا هنوز مجرد هستن با خانواده هاشون درگیرند، در این نفر در یک تعطیلات باهم روبرو میشن و تصمیم میگیرند در سال پیش رو باهم "قرار مقدس" بزارند.
در تنسی، امدادگران فداکار، حرفه پرمخاطره خود را با درام یک سلسله قدرتمند محلی، جایی که زندگی شخصی و وظایف حرفهای با هم برخورد میکنند، متعادل میکنند.