مایکل ولفسن” پس از مرگ دلخراش خواهرش به همراه همسر و خواهرزاده اش دوباره به خانه اش بازمی گردد تا از پدرش “گری” مراقبت کند. اما “گری” از آخرین باری که همدیگر را دیده اند بسیار تغییر کرده و به شدت دچار توهم شده است و…
هنگامی که یک روح کینه توز شروع به ترساندن مردم یک شهر کوچک می کند ، ریموند و بکا دو نفر از افراد شهر ، برای حل رازِ این روح ترسناک ، دست به کار می شوند و…
جان، مرد خانواده که عادت به زندگی آرام کرده است مجبور می شود به دنبال ریکی دست به کارهای خطرناک بزند تا با تغییر خود از یک آدم ترسو و گوشه گیر به یک قهرمان که هر کاری برای دفاع از خانواده اش می کند خود را از مهلکه نجات دهد…
در اعماق کوه های آپالاچی در ویرجینیای غربی اسطوره زنده جسکو وایت زندگی می کند. به عنوان یک پسر، جسکو در مدرسه اصلاحات و آسایشگاه مجنون وارد و خارج شد. برای اینکه او را از دردسر دور نگه دارد، پدرش دی-ری به او هنر رقص کوهستانی را یاد داد...
یک مرد بیوه با دو دخترش به شهر جدیدی نقل مکان می کند و یک سرویس دوستیابی آنلاین راه اندازی می کند. دختران با هدف یافتن همسر جدیدی برای پدرشان از سایت دوستیابی استفاده می کنند و به چیزی که فکر می کنند بهترین گزینه است می رسند...
وقتی که پنج مرد از قبیله "مینکاپیانی" کشته می شوند، خویشاوندان آن مردان به قبیله وادانی نقل مکان می کنند، یک قبیله خشن اکوادوری که با کشتن انتقام جویانه تعریف می شود تا به آنها در مورد خدا بیاموزند...
فیلمی درباره زنی که میلش به دنبال چیزهایی که به آنها اعتقاد دارد، او را در مسیری غیرمنتظره به سوی خودیابی سوق می دهد. سال 1907 است، و دکتر لیلی پنلریک (جانت مکتیر) موسیقیشناس به تازگی از ارتقاء در دنیای مردانه دانشگاهش محروم شده است...
«آستين پوئرز» (مايزر)، عکاس مد، مقيم لندن پر تحرک و امروزي و مأمور آژآنس جاسوسي معتبر بين المللي در دهه ي ۱۹۶۰ که اکنون در دهه ي ۱۹۹۰ اعتبارش را از دست داده، مطلع مي شود نابغه ي جنايت و همزاد او، «دکتر شيطان» (مايزر) راز جذابيت او را دزديده و به عنوان آخرين نقشه ي شيطاني به سال هاي دهه ي ۱۹۶۰ برگشته؛ بنابراين «پوئرز» هم براي به دست آوردن دوباره ي جذابيتش، بايد در زمان به عقب برگرد.
پنج مجرم شغلی در مکزیک گرد هم می آیند تا یک سرقت بانک را انجام دهند. آنها به زودی متوجه می شوند که در برابر موجودات بسیار ترسناک تر از پلیسی هستند که آنها را تعقیب می کند.
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...