دانشآموز دبیرستانی به نام آساها مامییا ناگهان دچار سندروم از دست دادن چهرهی دوران بلوغ میشود و آن را از همه پنهان میکند. تنها کسی که متوجه این مسئلهی غیرعادی میشود، همکلاسیاش هیجیری آساهینا است که با وجود ظاهر جلب توجهکننده و رفتار خشن، فردی با احساس و همدل است.
یک زن جوان که دچار آسیب روحی شده، در جلسات هیپنوتیزم به دنبال بازیابی خاطراتش است. او نام "تومی" را به طور مکرر تکرار میکند، اما نمیداند این نام از کجا آمده است.
آکیتو، نوجوانی ۱۷ ساله که سایه مرگ بر سر زندگیاش سایه افکنده و تنها یک سال تا پایان عمرش فرصت دارد، با یافتن راهی برای شاد کردن دختری مبتلا به بیماری لاعلاج که عمرش به شش ماه تقلیل یافته، معنای تازهای به زندگی خود میبخشد.
آکاری و تاکاکی دو دوست بسیار صمیمی هستند که بعد از نقل مکان کردن خانواده آکاری از هم جدا میشوند ، با اینکه آنها از هم جدا هستند ولی از طریق نامه با همدیگر ارتباط دارند ، در این بین تاکاکی هم در میابد که هر روز و هر روز از بهترین دوستش دور تر و دورتر میشود و این باعث میشود که آکاری را برای آخرین بار ملاقات کند. بعد از ملاقات او با آکاری, عشقش به آکاری بیشتر میشود ولی روزها همینطور میگذرد و هم فاصله بین این دو بیشتر و بیشتر میشود و هر کدام در مسیری از زندگی قرار میگیریند ولی در این بین هر دو مصمم به این هستند تا باز هم به هم برسند و ...
سوزومه کاتاگورا یک زن خانه دار بی حوصله است که روزهایش را با انجام کارهای روزمره و مراقبت از لاک پشت خانگی شوهرش می گذراند. یک روز او آگهی تحت تعقیب جاسوسان را می بیند. با امید به هیجان، تصمیم می گیرد با آنها تماس بگیرد...
دی جی ریچیو از عینک آفتابی استفاده می کند تا جای زخم دور چشمش را پنهان کند. او همچنین توسط کابوس های یک تصادف دوران کودکی که منجر به زخم او شد، تسخیر شده است...
کوییل ،سگ راهنما را میفرستند تا با زوجی که به صورت داوطلب سگ ها را آموزش می دهند، زندگی کند. هنگامی که او بالغ میشود ، او را به مدرسه آموزش سگ ها میبرند و...