فیلم "حقالسکوت" نشاندهندهی شکلگیری سبک هیچکاک در اوایل کارنامهی هنری اوست. این فیلم، که در زمان گذار به فیلمهای ناطق ساخته شده، عناصری از تکنیکها و مضامین او را به نمایش میگذارد که بعدها در آثار بزرگترش نمود پیدا کردند.
"جوزف کی" صبح یک روز از خواب بیدار شده و متوجه می شود پلیس در اتاقش حضور دارد.آنها او را دستگیر می کنند اما هیچکس به او نمی گوید جرمش چیست.برای پیدا کردن دلیل این اتهام و اثبات بیگناهی اش او تلاش می کند پشت چهره سیستم قضایی را بیبیند و...
درباره “لیزا مکلین” زنی ایتالیایی است که با همسر آمریکایی خود “رابرت” در کلوپی شبانه در پاریس جر و بحث می کند.روز بعد او به سفری کاری می رود اما “لیزا” اعلام می کند دیگر نمی خواهد او را ببیند.او متوجه می شود …
فیدرا توسط شوهر ثروتمند و مُسن اش به لندن فرستاده می شود تا الکسیس، فرزندش که حاصل ازدواج قبلی بوده را برای تابستان به خانه بیاورد. اما زمانی که فیدرا و الکسیس با یکدیگر ملاقات میکنند عاشق هم می شوند. مدتی بعد شوهر فیدرا تصمیم میگیرد برای فرزندش زن بگیرد، که همین عامل باعث ایجاد حسادتی عجیب درون فیدرا می شود و...
"پائولا" تاجر زیبا و موفق چهل ساله ای است.او عمیقا عشق "راجر" شریک پنج ساله اش است."راجر" مرد جذابی است که او را دوست دارد اما برای از دست دادن آزادی اش بسیار خودخواه است.وقتی "پائولا" با "فیلیپ" وکیل 24 ساله و پسر یکی از مشتریان ثروتمندش آشنا می شود،"فیلیپ" عاشق او می شود اما...
«ماریون کرین» (لى) به امید تسهیل کار ازدواجش با «سام لومیس» (گاوین)، پولهاى کارفرمایش را میدزد و از شهر محل سکونتش خارج میشود و بین راه در «هتل بیتس» به دست جوانى به نام «نورمن» (پرکینز) که هتل را اداره میکند، به قتل میرسد...
"افرایم کابوت" مردی سالخورده است که علاقه زیادی به مزرعه جدید خود دارد. پسران دو همسر قبلی "کابوت"، از او متنفر بوده اما علاقه زیادی به مزرعه نشان می دهند. وقتی او همسر جدیدی به نام "آنا" به خانه می آورد، "ابن" که مادرش مالک بیشتر مزرعه بود، وحشت زده می شود و ...
سال ۱۸۶۲. آرامش خانواده “جس بردول” (کوپر) که از پیروان فرقه مذهبی کویکر است، با گسترش آتش جنگهای داخلی به ایندیاای جنوبی، در هم میریزد. یک افسر شمالی از مردان جوان میخواهد که به ارتش بپیوندند، سلاح بردارند، و با جنوبیها بجنگند. حالا، “جاش بردول” جوان (پرکینز) هرچند که به جنگیدن اعتمادی ندارد، اما به شجاعت خودش شک میکند. خبر میرسد که مهاجمان “مورگان” در راه هستند، و “جاش” تصمیم میگیرد به گارد محلی بپیوندد …