اِینزلی مکگرگور که در رشته جرمشناسی تحصیل کرده است، در شهر "سوئیت ریور" تگزاس یک فروشگاه لوازم هنری را اداره میکند. پس از به قتل رسیدن "اِلی میچِم"، وارث ثروتمند کارخانه نخ و کاموا، اِینزلی با یاری برادرش که کلانتر شهر است، دوستپسر آتشنشانش و همچنین اعضای گروه کتابخوانی که در کشف معماها مهارت دارند، شروع به تحقیقات برای یافتن قاتل میکند.
یک نوجوان در پی مرگ مشکوک دوستش، حقیقت تلخی را درباره مادرش کشف میکند. او متوجه میشود که مادرش هویتی دروغین داشته و گذشتهای خطرناک دارد. حالا، او باید هر چه سریعتر قاتل دوستش را پیدا کند تا از مرگ خود جلوگیری کند.
هنگامی که یک ساقدوش حرفه ای یک عروسی پرمخاطب را رزرو می کند، باید هویت واقعی خود را نه تنها از جشن عروسی بلکه از خبرنگار خوش تیپی که مراسم را پوشش می دهد مخفی نگه دارد...
تامارا برای استراحت از باغ سیب خانواده اش دیدن می کند. او با ویل دوست صمیمی دوران کودکی اش که اکنون مدیر مزرعه شده تلاش می کنند تا باغ را زنده نگه دارند...
"کیت" (الکساندرا داداریو) و "مگ" (کیت آپتون) دو دوست صمیمی در فرودگاه منتظرند تا وضعیت هوا مساعد شود و هواپیمایشان بتواند از زمین بلند شود. در همین اوضاع آنها با یک مرد جوان و جذاب آشنا می شوند و سپس رقابتی سخت برای به دست آوردن او، میان این دو دوست شکل میگیرد...
پس از قطع ارتباط با یک مرکز تحقیقات انرژی مخفی، یک سرمایهدار قدرتمند با یک تیم خصوصی از نیروهای نظامی نخبه قرارداد میبندد تا فیزیکدانی را که کلید منبع انرژی جایگزین بیسابقهای را در دست دارد، بازیابی کنند.
در یک ساحل دورافتاده یک دختر جوان سعی میکند تا خودش را غرق کند و بمیرد. در حال که تا چند روز پیش او سخت تلاش میکرد تا با نامزدش به یک خانه نقل مکان کنند و در آنجا زندگیه مشترک خود را آغاز کنند ولی ….
شمارش معکوس نهایی برای یک فاجعه تعطیلاتی. یک فاجعه جهانی از گردبادها، آتشفشانها و چراغهای چشمکزن مرگبار، یک شهر کوچک کوهستانی را در طول کریسمس تهدید میکند.
با نزدیک شدن به روز ولنتاین، یک مجری برنامه تلویزیونی معتاد به کار، با سابقه روابط ناموفق، نگران است که هرگز عشق واقعی خود را پیدا نکند. با این حال، یک غریبه مرموز ظاهر می شود و او نمی داند که زندگی عاشقانه اش برای همیشه تغییر خواهد کرد...
در سال 1890 (ویلیام مرداک) از تکنیک های رادیکال پزشکی قانونی از جمله شواهد انگشت نگاری و ردیابی، برای حل برخی از وحشتناک ترین قتل های شهر استفاده میکرد...
"ایمی" و "لو" مادر خود را در تصادف رانندگی از دست داده اند، اکنون آنها با پدر بزرگشان زندگی میکنند و از طریق رسیدگی به اسب ها و محبت به آنها خاطرات مادرشان را زنده نگه میدارند و ...
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...
در یک شهر کوهستانیِ دور افتاده واقع در کشور کانادا، پس از اینکه یک پالایشگاه نفتی جدید توسط زنی مرموز افتتاح می شود، آن شهر کوچک تبدیل به دنیایی مملو از مواد مخدر، فحشا و جرایم سازمان یافته می شود. حال رئیس پلیس "جیم ورث" که یکی از اعضای خانواده اش را به قتل رسانده اند، تشنهی گرفتن انتقام از این خلافکاران است...
دو پلیس کاملا متفاوت، یکی با ضریب هوشی بالا اما قدرت بدنی ضعیف و دیگر با قدرت بالا اما کودن و احمق، به عنوان پلیس مخفی به دبیرستانی اعزام می شوند و ...