بعد از اینکه فضانورد سام واکر از اولین مأموریت فضایی خود برمیگردد، ناسا برای توانبخشی و آزمایشهای پزشکی او را تحت مراقبت در یک خانه با امنیت بالا قرار میدهد. با این حال، زمانی که اتفاقات نگرانکنندهای در اطراف ملک شروع میشود، او میترسد که چیزی فرازمینی او را تا زمین دنبال کرده باشد.
ورونیکا و اشلی، دو دوست دوران دانشگاه که به شدت با هم رقابت داشتند و اکنون راه متفاوتی را در زندگیشان انتخاب کرده اند، زمانی که پس از سالها دوباره یکدیگر را در یک مهمانی مجلل ملاقات میکنند، خصومت و حسادت های دوران دانشگاهشان دوباره شدت میگیرد و...
بیتل یک انزوا طلب دمدمی مزاج است که حاضر نیست با قوانین جامعه کار کند.شغل او ترور است و حتی یک مشتری ویژه که مدت زیادی است با او کار می کند.تنها تماس انسانی او با روانپزشک و یک رقاص است و…
الی ( آنا فاریس ) دختر شاد و شنگولی است که تمام مشکلات زندگی اش تمام شده(!) و حالا تنها خواسته اش این است که عشق واقعی را در زندگی اش تجربه کند. او که در دوران زندگانی خود با حدود ۲۰ مرد رابطه داشته(!) ، تصمیم می گیرد به گذشته رجوع کند تا ببیند کدام یک از این مردان می توانست عشق واقعی او در زندگی اش باشد و…
سياتل واشينگتن، نوامبر سال ۱۹۹۹. تظاهرات مسالمت آميز عليه برپايي کنفرانس تجارت جهاني توسط وزراي اقتصاد و دارايي کشورهاي مختلف، به خشونت کشيده مي شود...
وقتی یک کلانتر شهر کوچک چیزی را که به نظر او تلاشی برای آدم ربایی است، مشاهده می کند ، تلاش او برای نجات زیباروی گرفتار در دردسر، او را در مسیری پر از حادثه و خنده قرار می دهد...
سازمان مخفی ضد جاسوسی در مییابد که لوشیفر در پی آن است که در کازینو رویال در مونتنگرو سرمایه گزاری کند. M16 به جیمز باند ماموریت میدهد که او را تعقیب کند و سعی کند با لوشیفر در بازی قمار رقابت کند و او را شکست بدهد تا شاید سازمان منهدم بشود…
ده سال از به کما رفتن کودکان جهان میگذرد. امشب آنها از خواب بیدار میشوند و هرج و مرج برپا خواهد شد. نبردی سهمگین و نامقدس میان نسلها آغاز شده و زمان به ضرر بزرگسالان است.
«الیزابت» (ویدرسپون) پشت رل اتوموبیل خوابش می برد و به شدت تصادف می کند و به اغما می رود. چند هفته ی بعد، مردی به نام «دیوید» (رافالو) آپارتمان «الیزابت» را اجاره می کند ولی بلافاصله متوجه می شود که «الیزابت» کاملا هم خانه را خالی نکرده است. جسم «الیزابت» شاید مرده باشد ولی روحش کاملا زنده است و مصرانه پا می فشارد که آپارتمان هنوز به خودش تعلق دارد…
دانشمندی برای ملاقات با یک متصدی بانک زیبا به یک بانک می رود. ماشین زمان او به او اجازه می دهد 10 دقیقه در زمان به عقب برگردد و رویکردهای خود را نسبت به او اصلاح کند. او زیر سایه 2 مامور FBI قرار می گیرد و بانک مورد سرقت قرار می گیرد...
وقتی یک کارآگاه زن شروع به تحقیق در مورد یک رشته قتلهای وحشتناک میکند، به یک پزشک دیوانه میرسد که توانسته است با آزمایشهای ژنتیکی، خود و موجود دستسازش را بیش از ۲۰۰ سال زنده نگه دارد.
یک مهندس برق به اسم مایکل (بن افلک) که یکسری پروژه های فوق محرمانه را برای رئیس میلیادرش رتریک انجام می دهد با وی قرارداد بسته که در ازای دریافت حقوق بالا اجازه دهد تا حافظه اش پاک شود . پاک شدن حافظه او تنها منحصر به مدت زمانی است که بر روی هر پروژه کار می کند . اما یکبار رتریک به مایکل پیشنهاد می کند که در ازای دریافت یک چک حقوق بسیار بالا اجازه دهد اطلاعات سه سال حافظه او پاک شود . مایکل این پیشنهاد را می پذیرد اما در پایان کار پی می برد که دستمزد او را بالا کشیده اند و این در حالیست که حافظه ۳ سال اخیر خود را نیز از دست داده است و زندگیش در نیز در خظر است . در چنین شرایطی ، فقط دوست* دختر او راشل (اما تورمن) بکمک او می آید تا حافظه اش را بازیابد و …
دیوید ایمز (تام کروز) دنیا را در دستانش دارد. او هر چه بخواهد دارد: مکیت یک موسسه انتشاراتی ، ثروت فراوان ، زیبایی ، یک خانه خارق عاده در منهتن و یک دوست دختر س +ک به نام جولی (کامرون دیاز). یک روز او دختری به اسم سوفیا (پنه لوپز کروز) را می بیند و ناگهان کشف می کند عشق چیست. بدبختانه رابطه رو به رشد دیوید با سوفیا، حسادت جولی را برمی آنگیزد، ظاهرا او از رابطه در واقع سرسری دیوید با خودش برداشت دیگری کرده، بنابر این دیوید را به گردش با ماشین دعوت می کند، ماشین را به جایی می کوبد، خودش می میرد . دیوید نجات می یابد اما صورتش از شکل افتاده و باید ماسکی به چهره بزند تا زخم های صورتش را بپوشاند . این حادثه باعث می شود دید او نسبت به زندگی تغییر کند .
شرلوک هلمز با پروندهای شوم روبرو میشود که جان دوستانش را به خطر میاندازد. در این میان، زنی آمریکایی به نام آملیا به او ملحق میشود که پس از قتل مادرش، به دنبال یافتن پدرش است. آنها با وجود اختلاف نظرها، یک توطئه را کشف و پرونده قتل مادر آملیا را حل میکنند.
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...