"هنری چیناسکی" مردی الکلی است که در آپارتمانی سطح پائین زندگی کرده و هر وقت بتواند کاری پیدا کند برای دیگران کار می کند.او تصمیم می گیرد احساسات و دید خود را نسبت به دنیا از طریق شعر و داستانهای کوتاه نشان دهد...
هایدی یتیم با پدربزرگش در آلپ سوئیس زندگی می کند. او در آنجا برای همه شادی می آورد. با این حال، عمه او را به شهر می برد تا به عنوان یک دختر خدمتکار در یک خانواده ثروتمند سرد و دختر ناتوان خوب اما غمگین آنها زندگی کند...
“لوئیس” و “کلارک” دو کمدین مشهور هستند اما خارج از صحنه آنها با یکدیگر مشکل داشته و بیش از بیست سال است که با هم حرف نزده اند. “بن” برادر زاده “کلارک” تهیه کننده برنامه است که می خواهد این زوج کلاسیک را دوباره کنار هم قرار دهد و……
یک هنرمند فرصتی برای رفتن به پاریس دارد و می خواهد نامزد خود را همراه کند. با این حال ، او یک روانپزشک است که در حال حاضر سه بیمار زن دارد که مردها را دوست ندارند. بنابراین ، او خود را به عنوان سه مرد مختلف راهنمایی می کند تا اعتماد آنها را بسنجد و امیدوارم آنها را درمان کند تا نامزدش بتواند با او همراه شود...
ستاره معروف کمدی از دنیا میرود، تیم کاری او تصمیم میگیرند فردی آماتور را تعلیم دهند تا جایگزین او در برنامه ای بزرگ شود. که با "استنلی" (جری لوئیس) آشنا میشوند که هیچ کاری نمیتواند انجام دهد.
"باربارا" دختری بسیار ثروتمند است که عاشق "نورمن فایفر" جوانی بی پول می شود. او به "نورمن" هویت واقعی خود را نمی گوید و آماده ازدواج با او می شود. اما مادر "باربارا" نمی خواهد دخترش با مردی اینچنینی ازدواج کند، به همین دلیل او "نورمن" را در یکی از فروشگاهایش استخدام کرده و کارهای سخت و طاقت فرسا به او می دهد...
خلافكارى به نام » ديو كانوى « ( فورد ) هر روز يك سيب از » آنى « ( ديويس )، پيرزن فروشنده ى دورگرد و دائم الخمر مى خرد، چون تصور مى كند كه با اين كار خودش را از گزند مافيا در امان نگه مى دارد. تا اين كه دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با اين تصور كه مادرش خانمى ثروتمند است، مى خواهد به ديدنش بيايد. حالا » ديو « و عده ى بسيارى دست به دست هم مى دهند تا از » آنى « يك » خانم « بسازند.
مورتی به عنوان جاسوس یایدبداند پولهایش صرف چه کارهایی می شود.او برای آقای اسنیک"کار کرده و در قسمت پست مشغول به کار می شود تا به همه چیز دسترسی داشته باشد...
دو مرد کلاهبردار که سهام دروغین می فروشند، قبل از اجرای قانون به مکزیک فرار می کنند، جایی که با یک دوست زن از روزهای قبل خود که اکنون گاوباز است، برخورد می کنند.
« والتر میتى » ( کى ) ، مردى ساده و معمولى ، مرتب در رؤیاهاى روزانه و شبانهاش خود را در حیطه اى قهرمان مىبیند . تا این که روزى دختر رؤیاهایش ( مایو ) را در واقعیت ملاقات مىکند و مىفهمد که او در چنگال مردمانى خبیث گرفتار آمده است .
سریالِ "غرب وحشی" داستانِ دو مامور مخفی "جیمز تی وست" و آرتموس گوردون" می باشد ، آن ها مامور هستند تا از هر خطری که جانه رئیس جمهور را تهدید میکند ، جلوگیری کنند و ...