دو مرد کلاهبردار که سهام دروغین می فروشند، قبل از اجرای قانون به مکزیک فرار می کنند، جایی که با یک دوست زن از روزهای قبل خود که اکنون گاوباز است، برخورد می کنند.
دنیای "ویلبر گری" و "چیک یانگ" با رسیدن بقایای "هیولای فرانکشتاین" و "دراکولا" از اروپا به هم می ریزد. "دراکولا" بهوش آمده و به همراه هیولا که می خواهد مغز جدیدی برای خود بدست بیاورد پا به فرار می گذارد و...
"لو کاستلو" و "بودو ابوت" فروشندگانی هستند که هنگام سفر به کالیفرنیا، واگن گپ، مونتانا را متوقف می کنند. در طول توقف، یک جنایتکار بدنام، "فرد هاوکینز"، به قتل می رسد و این دو متهم به این جنایت می شوند ...
۱. دو سرباز سابق از خارج از کشور بازمیگردند. یکی از آنها دختری یتیم فرانسوی را بهطور قاچاقی وارد کشور کرده و به او وابسته شده است. آنها به طور اتفاقی با گروهبان سابق خود که از آنها متنفر است برخورد میکنند و درگیر ماجرای یک سازندهی ماشینهای مسابقهی کوچک میشوند که به دنبال سرمایهگذار برای اختراع جدیدش است...
نامزد یک وکیل به او بیتوجهی میکند تا بتواند به یک مشتری خوشگذران (پلیبوی) نزدیک شود؛ به این امید که او سرمایه لازم برای بازی کردن در نقش اول یک نمایش را برایش تأمین کند. پس از اینکه وکیل موفق میشود آن مرد ثروتمند را از اتهام قتل غیرعمد تبرئه کند، وکیل حسود عموی خود را میکشد و نقشهای میکشد تا مشتری را نیز به قتل برساند.
سه پسر خانواده ى « ژست » تحت قیمومیت زن مهربانى به نام « پاتریشا براندون » ( تاچر ) هستند که از آنان مراقبت مىکند. « براندون » به خاطر بدهىهایش مجبور مىشود الماس گرانبهاى « آب آبى » را بفروشد. اما یکى از برادران ، « بوژست » ( کوپر ) متوجه مىشود که « براندون » الماس را با الماس بدلى عوض مىکند. سالها بعد « بوژست » براى جلوگیرى از رسوایى « براندون » الماس قلابى را مىدزدد و به لژیون خارجى ملحق مىشود. سپس از برادرهایش نیز مىخواهد تا به او بپیوندند.