سال 1863. « سروان روپر » ( هولدن ) افسر ارتش شمالىهاست كه در قلعهاى در آریزونا ، مسئولیت اسراى جنوبى را به عهده دارد. او به دلیل رفتار خشنى كه با اسرا و فرارىها دارد، مورد تنفر جنوبىها و حتى همقطاران خودش است. تا این كه « كارلا فارستر » ( پاركر ) براى عروسى دوستش، دختر فرمانده، به قلعه مى آید. اما او در واقع جاسوس جنوبی هاست...
"اورویل اسپونر" معلم حسود پیانو قصد دارد یکی از آهنگهایش را به "دینو" خواننده مشهور کلوپها که در شهر سرگردان است بفروشد،به همین دلیل همسر زیبایش "زلدا" را از خانه دور می کند و...
مولی تاچر دلال یک شرکت سهامی است که در شرکتی معروف شده است. هنگامی که این شرکت رو به ورشکستگی می رود ، باید کسی را بسوزاند؛ مولی انتخاب واضح آن است. برای اجتناب از اتهام تبعیض جنسی، او وظیفه یک کار غیر ممکن را قبول می کند تا سهام یک شرکت مبهم به نام «ابزارهای جهانی» را تخلیه کند ؛ وقتی او نتواند این کار را انجام دهد بهانه ای برای اخراج او خواهد داشت ...
ايرما، فاحـشهای در يكی از محلههای فقير پاریس است. نستور پاتو كه افسر پليس است، برای اجرای قانون به كازانووا می آيد اما به دليل بدشانسی از كار اخراج میشود. آشنايی نستور با ايرما، مسير جديدی را در زندگی هر دوی آنها میگشايد.
مورتی به عنوان جاسوس یایدبداند پولهایش صرف چه کارهایی می شود.او برای آقای اسنیک"کار کرده و در قسمت پست مشغول به کار می شود تا به همه چیز دسترسی داشته باشد...
زمانی که زمین به سوزاندن کمربند تشعشعی وان آلن تهدید می شود ، ناخدا "نلسون" برای از بین بردن تهدید برنامه ای را تهیه کرده که میتواند سیاره را از نابودی نجات دهد و ...
« پل بیگلر » ( استوارت )، وکیل مدافع « ستون فردریک مانیون » ( گازارا ) مى شود که ظاهرا یک کافه دار محلى را به انتقام این که همسرش، « لورا » ( رمیک ) را مورد هتک حرمت قرار داده، کشته است.….
ناشرى به نام « شپرد هندرسن » ( استوارت ) در شب کریسمس ، تحت تأثیر طلسم جادوگرى به نام « گیلیان هالروید » ( نوواک ) ، به او دل مىبندد ، برنامه ى ازدواجش با « مرل کیتریج » ( رول ) را به عقب مىاندازد ، و دنبال « گیلیان » به راه مىافتد .
پدر ثروتمند الن اندروز که پس از فرار دخترش، او را از ازدواج با فردی سودجو منع میکند، یک کارآگاه خصوصی استخدام میکند. اما در طول این مأموریت، یک خبرنگار به جای افشای الن، عاشق او میشود.
اندی تیلور، کلانتر بیوه شهر میبری، در کنار پسرش اوپی و عمه بی زندگی آرامی را سپری میکند. نبود جرم و جنایت در شهر، فرصتی برای اندی فراهم میکند تا به فلسفهبافی بپردازد و گاه و بیگاه، پسرعمویش، معاون بارنی فایف را که شخصیتی عصبی دارد، آرام کند.
انیمیشن عصر حجر در شهرک دوران سنگی بدراک اتفاق می افتد. در این دوران حتی دایناسورها و دیگر موجودات منقرض شده با مردم غارنشین، گربه های دندان خنجری و ماموت ها زندگی می کنند. آنها مثل مردم الان زندگی میکنند این مردم غارنشین به گرامافون ها و موسیقی گوش می دهند، در رستوران غذا می خورند در حالی که تکنولوژیشان کاملا از مواد غیرصنعتی ساخته شده و انرژی مورد نیازشان را در درجه اول با استفاده از حیوانات به دست می آورند ولی حتی خودرو دارند که با پاهایشان حرکت میدهند و …