Kiki Narendra

یک کارآگاه مجبور می‌شود در حین تحقیق روی یک پرونده قتل زنجیره‌ای مرموز در مرز اندونزی و مالزی، با گذشته دردناک خود روبرو شود.

یک نوجوان که توانایی وارد شدن به رویاهای دیگران را دارد، متوجه می‌شود روحی تاریک در خواب‌ها جان مردم را می‌گیرد. او به سرعت پی می‌برد که این اتفاقات با مرگ‌های مرموزی که در دنیای واقعی رخ می‌دهند، ارتباط دارند.

دو نفر که به هم قول داده بودند همیشه از هم مراقبت کنند، پس از مرگ با مشکل بزرگی روبرو می‌شوند.

دوی و سنا درگیر غم از دست دادن عزیزی هستند و در عین حال باید راز خانوادگی پنهانی را نیز حل کنند.

تروریسمی خونبار، واگن‌های قطار سانگکارا را به ترتیب مورد حمله قرار داد و جان مسافران را در معرض خطر مرگ و زندگی قرار داد.

جویتا، دختری که به شدت اضافه وزن داشت، پس از اینکه برای بار نهم شکست عاطفی را تجربه می کند ، تقریباً زندگی خود را رها کرد ، اما ...

مسافرانی که به دنبال سرپناهی در بخش فراموش شده شهر هستند، در داخل متل نفرین شده به دام می افتند - در حالی که میزبان آنجا آنها را مجبور می کند تا با تاریک ترین وحشت هایشان روبرو شوند...

آدام، یک معمار است که در 2 سال گذشته با دیدن کشته شدن خانواده اش جلوی چشمان خودش زندگی آسیب زایی داشته ...

شکرکوسومو و بروتوسنو بر سر یک میراث با هم اختلاف داشتند و این اختلاف باعث شد که شکرکوسومو به طرز مرموزی کشته شود...

شش دانشجوی کالج که در یک برنامه خدمات اجتماعی ثبت نام کرده‌اند، در یک روستای دورافتاده با یک رقصنده محلی جادوگر با یک معمای ترسناک روبرو می‌شوند...

رانی دختر بزرگ خانواده، که از چنگال شیطان نجات پیدا کرده بود، به همراه برادر کوچکترش تونی و عمویش بودی به شهر جاکارتا می رود تا زندگی جدیدی را شروع کند. اما آنها متوجه می شوند که شیطان هنوز دنبال آنهاست و قصد دارد رانی را به عنوان قربانی خود برای یک مراسم شوم استفاده کند...

پس از اینکه پسرش شاهد یک قتل وحشیانه توسط یک رئیس جنایتکار بدنام است، یک گانگستر ناشنوای اندونزیایی برای محافظت از فرزندش با متحدان خطرناک سابق خود، از جمله یک قاتل جامعه‌گرا، وارد جنگ زندگی‌اش می‌شود.

در جامعه‌ای که خشونت بر آن حکمرانی می‌کند، یک جنگجوی برتر پنداری که با ناتوانی خود مبارزه می‌کند، عاشق یک زن مبارز بی‌رحم می‌شود....

داستان دختری که اختلال دوقطبی دارد و در زندگی اجتماعی اش مشکل دارد...

مایا با بهترین دوستش ، دینی ، سعی می کند در یک شهر بدون خانواده زنده بماند. او فهمید که ممکن است اموالی را از خانواده ثروتمند خود به ارث ببرد

داستان فیلم در مورد پسری بنام “سانکاکا” است که از زمان ترک والدینش در خیابان ها با سختی زندگی میکند و فقط به فکر حفظ جان خود است اما وقتی شهر نا امن میشود سانکاکا باید تصمیم بگیرد تا به زندگی عادی اش ادامه بدهد یا برای حمایت از مستضعفان برخیزد و …

وقتی که وسایلی از مدرسه به سرقت میرود یک معلم جدید مامور تحقیقات میشود و در عین حال از کارش لذت میبرد .

یک سریال هیجان انگیز ماوراء طبیعی که نشان می دهد لزوماً یک توضیح منطقی پشت هر اتفاقی وجود ندارد.