داستان فیلم درباره مردی است که شغلش بادیگارد و اسکورت زنان بیوه در شهر نیویورک است. او با یک نمایشنامه نویس جوان آشنا می شود و می خواهد که او را زیر بال و پر خود بگیرد و...
«جرج» (کلاین) آرشیتکتی است که در خانه ای محقر، کنار دریا و بین همسایگانی با خانه هایی گران قیمت زندگی می کند. همه چیز بر وفق مراد «جرج» پیش می رود تا این که یک روز او را از کار بیست ساله ی آرشیتکتی اش اخراج می کنند و کمی بعد هم خبردار می شود فقط یک سال فرصت زندگی دارد
…
یک مددکار اجتماعی باردار در شهر نیویورک شروع به ایجاد احساسات عاشقانه نسبت به بهترین دوست خود میکند و تصمیم میگیرد که ترجیح میدهد فرزندش را با او بزرگ کند، تا جایی که باعث ناراحتی دوست پسر خود میشود.
"کارآگاه امیلی ادن" پلیس سرسخت نیویورک است که برای حل یک پرونده قتل مجبور می شود به عنوان مامور مخفی انجام وظیفه کند. جستجویش او را به دنیای مخفی قدرتمندان می کشاند و...
"دیوید ریبورن" روزنامه نگار آمریکایی است ، که در ایتالیا اخبار سیاسی را پوشش می دهد. او بعد از تلاش برای کمک به یکی از دوستانش، با سازمان تروریستی "بریگاد سرخ" درگیر می شود و...
گروهی از مستاجران یک آپارتمان برای تخریب آنجا مجبور به نقل مکان می شوند. ساکنان از ترک خانه امتناع می کنند به همین دلیل صاحبان آپارتمان گروهی را استخدام می کنند تا آنها را متقاعد به ترک کند. خوشبختانه موجودی مکانیکی و بیگانه به شهر می آید و...
داستان در مورد یک جوان با استعداد است که همیشه آرزو داشته با موفقیت بزرگی در زندگی اش دست یابد. او در اولین روز کاری اش اخراج می شود و متوجه می شود که آن شغل و آن دخترها راحت بدست نمی آیند. سپس با عمویش که یک شرکت چند میلیون دلاری را اداره می کند، ملاقات می کند و...
مأمور مخفي، «ريچارد چنس» (پيترسن) سوگند مي خورد تا انتقام همکارش، «هارت» (گرين) را بگيرد که در آخرين روزهاي خدمتش، پيش از بازنشستگي، در جريان پي گيري پرونده ي باند جعل اسکناس هاي بيست دلاري به سرکردگي نقاشي به نام «اريک مسترز» (دافو)، کشته شد.
نيويورک. «ميريام» (دونوو) و محبوبش، «جان» (بويي)، با کشتن آدم ها و نوشيدن خون آنان، مانع پيري و مرگ خود مي شوند («جان» در قرن هجدهم با «ميريام» آشنا شده و «ميريام» مصر باستان را به ياد مي آورد) با وجود اين، نشانه هاي پيري در «جان» نمودار مي شود.