آرتور دنت که در انگلستان زندگی می کند يکروز صبح که از خواب بيدار می شود با اتفاق عجيبی روبرو می شود : بولدوزرها تا چند دقيقه ديگر خانه او را با خاک يکسان خواهند کرد . او سپس متوجه می شود که دوست قديمی اش فورد ، يک موجود فضائی بيگانه است که برای تفريح به کره زمين آمده است و در ادامه ...
«فرانکی مک گویر» (برد پیت) یکی از مخوف ترین تروریست های ایرلندی است که به آمریکا آمده تا اسلحه خریداری کند. او در این مدت در خانه «تام اومئارا» (هریسون فورد) زندگی می کند، که یک افسر پلیس است و هیچ چیز درباره هویت واقعی مهمانش نمی داند.
«جیمز کول» (ویلیس)، یک زندانی حکومتی است که در سال 2035 به شرطی با آزادی اش موافقت می شود که به زمان گذشته برگردد و مانع گسترش یک بیماری ویروسی شود. این بیماری باعث نابودی بیش تر مردم کره ی زمین شده و به خاطر آلودگی هوا، بازماندگان در زیرزمین زندگی می کنند.
دوگ مرد جوانیست که تمام روز را بعنوان دربان در یک هتل مجلل کار می کند، تا پولی به دست آورد و بتواند کسب و کار خودش را راه اندازی کند. اما او در شرایطی به پول احتیاج پیدا می کند و شخصی کمکش می کند. اما متوجه می شود که آن شخص با زنی که او دوستش دارد وارد رابطه شده. حال دوگ باید میان عشق و پول یکی را انتخاب کند...
کشیش فرانسیس اشبی (سر مایکل پیلین)، یک دان ارشد آکسفورد که در تعطیلات به تنهایی در کوه های آلپ به سر می برد، با خانم کارولین هارتلی آمریکایی (کانی بوث) و همراهش خانم الینور هارتلی (ترینی آلوارادو)، دختر ایرلندی-آمریکایی شکوفا شده ای که بسیاری را به فرزندی قبول کرده بود ملاقات می کند...
یک آتشنشان بازنشسته شیکاگو با یک خواننده رگی همکاری میکند تا یک کلوپ شبانه آلوده در منطقه کارائیب را به یک تفرجگاه لوکس برای گردشگران ثروتمند تبدیل کنند.
این فیلم کمدی قصد دارد به بزرگترین پرسش هستی پاسخ دهد: معنی زندگی چیست؟ چند داستان به ظاهر بی ارتباط با یکدیگر، درباره ی مرگ و زندگی، در مراحل مختلف و …
اوايل قرن بيستم «جان ريد» (بيتي)، روزنامه نگاري راديکال، رابطه اي پرفراز و نشيب با نويسنده اي به نام «لوييز برايانت» (کيتن) دارد.«ريد»، هم چنين با گروهي از شخصيت هاي سرشناس معاصر خود برخوردها و رفت و آمدهايي داشته است...
سریال روایتی از رقابت و اختلافات میان دو خانواده ثروتمند در اواخر قرن نوزدهم در شهر نیویورک است. خانواده راسل که تازه به دوران رسیده هستند، سعی میکنند جایگاه خود را در جامعه بالانشین شهر تثبیت کنند. اما خانواده ون ریین که از خانوادههای قدیمی و معتبر شهر هستند، با این موضوع مخالفند و سعی میکنند مانع پیشرفت خانواده راسل شوند.
چارلز جوان و با استعداد لندن را به قصد آکسفورد ترک می کند. آشنایی او با لرد سباستین زندگی هر دو جوان را تغییر می دهد.در یکروز افتابی سباستین چارلز را با خود به عمارت خانوادگی می برد.ملاقات چارلز با خواهر و مادر کاتولیک چارلز و دوستی با سباستین سرآغاز کشمکشی از عشق ،دوستی، تعهد، عشق ممنوعه ، تقدیر و مذهب می شود.کشمکشی که تا سالها ادامه می یابد…