راکُو و دوستانش پس از 20 سال زندگی در فضا، سعی میکنند خود را با زندگیِ مدرنِ قرنِ 21 تطبیق دهند. با این حال، راکُو وقتی متوجه میشود که کارتونِ مورد علاقهاش در دههی 90 دیگر پخش نمیشود، سعی میکند خالقِ آن را پیدا کند...
خرس قطبی که اسمش Norm است با دوستان خود که سه موش صحرایی هستند برای تجربه دنیای جدید پا به شهر نیویورک میگذارند. جایی که در آنجا Norm برای شرکتی که در آنجا استخدام شده است، شانسهای زیادی میآورد. ولی به زودی یاد میگیرد که به سرزمین مادریاش یعنی قطب بستگی دارد...
داستان انیمیشن در مورد گورخریست که به شکل نصفه، راه راه است. قبیله او کمبود بارش باران را به گردن او انداخته و او هم برای اینکه بقیه راهراههای خود را بیابد عازم راهی میشود…
تام و جری پس از اینکه در یکی از تعقیبهای معمولشان خانهشان را تخریب میکنند، وارد یک مسابقه دور دنیا میشوند که برنده آن یک خانه جدید و شیک دریافت میکند. آنها با رقبای دیگری همچون گرامی و سگش، گورتان، استید، مادر فوتبالیست و دکتر پروفسور رقابت میکنند...
علاءالدین بچه شرور خیابانی است، روزی پرنسس جاسمین را می بیند که در شهر مخفیانه زندگی می کند آن ها بهم دل می بندند اما مشکلی وجود دارد پرنسس حتما با یک شاهزاده باید ازدواج کند و …
فیلمی بلند از «ماجراهای تینی تون» که در فاصله پخش فصلهای 2 و 3 به صورت مستقیم برای VHS و LaserDisc منتشر شد، داستان تعطیلات تابستانی شخصیتهای آن را بازگو میکند.
وقتی اشعاری که جودی جتسون برای نوجوان دلخراش اسکای راکر نوشت، با پیامی مخفی از یک جادوگر متنفر از موسیقی مبادله می شود، مشکل بین کهکشانی وجود دارد. اکنون این وظیفه جودی، خانواده و دوستانش است که راک اند رول را نجات دهند.
عصر طلا در غرب وحشی است. یک غریبه مرموز (Huckleberry Hound) به یک شهر کوچک بیابانی می رسد که یک قطعه طلایی بزرگ را حمل می کند. برادران بدنام دالتون آن را می دزدند. شهر از "غریبه" می خواهد که به دنبال آنها برود.
این مجموعه بر نبرد بین والوریاییهای خوب و رولونهای بد در زمین ماقبل تاریخ تمرکز دارد. والوریاییها نژادی ابرانسانی بودند، در حالی که رولونها ترکیبی از موجودات انساننما بودند - که هر دو از آینده آمده بودند، اما در نهایت به عصر دایناسورها منتقل شدند. والوریاییها پس از ورود به زمین، با دایناسورها دوست شدند در حالی که رولونها آنها را شستشوی مغزی دادند.
داستان این انیمیشن در مورد فینیاس و ورب می باشد که دو کارآگاه می باشند. آنها تلاش دارند تا با هوش و استعداد خود ناپاکی ها را از شهر دور کنند. دشمن اصلی این دو دکتر هایزن شرور می باشد . هایزن فردی است بسیار باهوش و نابغه ولی استعداد خود را در زمینه تبهکاری استفاده می کنند. دکتر هایزن بدجنس توانسته است با دسترسی به تمام اطلاعات شخصی مردم شهر دانویل این فایلها را بدست آورد و سعی در اخاذی از مردم شهر کند. دو مامور مخفی ما باید از حادثه بزرگ جلوگیری به عمل آورند و تلاش کنند تا با هوش خود جلوی این مرد را گرفته و اعمال شیطانگونه ی وی را بی اثر گذارند.
یک پسر جوان ، که به نظر می رسد یک نابغه است ، در یک شهر کوچک به همراه خانواده و دوستان خود زندگی می کند و اغلب با آنها درگیر ماجراهای دیوانه وار با چیزهایی است که او اختراع می کند می شود …
این سریال ماجراهای “آریل” و دوستانش در سن 14 سالگی را روایت می کند. از اولین دردسر او با “اورسلا” تا مجموعه اشیاء انسانی، این سریال سفر این شاهزاده را تا رشد کامل نشان می دهد. در این سریال همچنین شخصیتهای جدید مانند “اورچین” که دوست “آریل” است معرفی می شوند.
داستان سریال "ماجراهای شوم بیلی و مندی" مربوط به دو کودک به نام های Billy و Mandy می باشد . کسانی که در یک مسابقه برای نجات جان همستر خانگی بیلی برنده شده و حالا دوستی دائمی با Reaper برقرار کرده اند . در واقع بچه ها با تقلب در مسابقه پیروز شده اند و Reaper را به عنوان برده در کنار خود دارند و از توانایی های جادویی و قدرت های ما فوق طبیعی برای رفتن با مکان های مافوق طبیعی استفاده می کند
داستان از آن جا شروع می شود که شخصی ساده دل از زندگی خود سیر می شود. در همین حین که از کنار یک رودخانه رد می شود، ناگهان چشم او به یک شئ در آب است و می درخشد می افتد. سپس او به سراغ آن شئ می رود و آن را به خانه می برد. وی در منزل آن را به طور ناگهانی به صورت خود میزند که به صورت یک شخص صورت سبز در می آید. اکنون وی خیلی قدرتمند شده و به راحتی هر کاری را که بخواهد می تواند انجام دهد.
ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...