اونتاريو. «فيونا» (کريستي) و «گرانت» (پينست) پس از چهل و چهار سال زندگي مشترک حالا بايد از يک ديگر جدا شود. چرا که «فيونا» دچار آلزايمر شده و بايد به آسايشگاه سپرده شود. پس از يک قرنطينه ي سي روزه، وقتي «گرانت» به عيادت «فيونا» مي رود از وضعيت او جا مي خورد: «فيونا» نه فقط او را به جا نمي آورد بلکه علاقه و محبت خود را معطوف ساخته به بيمار ديگري (مورفي) که روي صندلي چرخدار است....
“هانا” دختری که از سمعک استفاده می کند مجبور می شود به تعطیلات برود.او موفق می شود شغلی برای خود پیدا کند.مراقبت از “جوزف” مردی که بر اثر سوختگی به طور موقت بینایی خود را از دست داده است …
فیلم از آنجایی آغاز می شود که جیمز ( جانی دپ ) در داخل پارکی با چند بچه آشنا می شود و از آن جمله با پیتر ( فردی هایمور ) و سپس با مادر این بچه ها ( کیت وینسلت ). رفته رفته رابطه ای گرم و صمیمی بین جیمز و پیتر برقرار می شود و از آنجایی که پیتر پدر ندارد ، جیمز جای خی پدر را پر می کند و مادر پیتر از این ماجرا بسیار خوشح است ؛ اما مادر بزرگ پیتر ( جولی کریستی ) از این جریان خشنود نیست و معتقد است یک زن بدون شوهر نباید اینگونه آشکارا با یک غریبه دمخور شود ، حتی اگر آن مرد،« جی . ام . باری» باشد و …
مردی که قرار است مرگش به زودی فرا برسد، در آخرین روزهای عمرش تصمیم می گیرد با تمام دوستان قدیمی اش، معشوقه هایش، همسر سابقش، و همینطور پسرش تجدید دیدار کند...
دو خانواده از روابط سردی برخوردار هستند،خانواده اول تاجر جاه طلب “جفریبایرون” و “ماریان” جذاب و خانواده دوم پیمانکاری به نام “لاکی مان” بههمراه “فیلیس” بازیگری سابق.وقتی “لاکی” به خانه “بایرون” می رود تاتعمیرانی جزئی انجام دهد،”ماریان” به او علاقه مند شده و همه چیز به هم میریزد
«هملت» ( برانا )، پسر پادشاه دانمارک را به زادگاهش فرا مي خوانند تا در مجلس ترحيم پدر و مراسم ازدواج مادرش ( کريستي ) با عمويش ( جيکوبي ) شرکت کند. هملت که پي برده عموي منفورش پدرش را به قتل رسانده، ابتدا خود را به ديوانگي مي زند...
"پیت سنت جان" مشاور موفق و قدرتمند چهره های سیاسی است که در سرتاسر کشور موکل دارد. وقتی دوست قدیمی او سناتور "سم هیستینگز" تصمیم می گیرد از سیاست کناره گیری کند او به سرعت به ستاد مردی می پیوندد که تصمیم دارد او را به موفقیت برساند، تاجری مرموز و اسرار آمیز بنام"جروم کید"...
یک مدافع لوس آنجلس که به طور تصادفی قبل از مرگش توسط فرشته ای بیش از حد عصبانی از بدنش خارج شده بود ، در بدن یک میلیونر به تازگی کشته شده به زندگی باز می گردد.
این فیلم داستان متقاطع اشخاص مختلفی که به کار موسیقی در نشویل مرتبط هستند را روایت می کند."باربارا جین" ملکه مطلق نشویل است که در آستانه سقوط قرار دارد."لینئا" و "دلبرت ریس" ازدواجی متزلزل داشته و صاحب دو فرزند ناشنوا هستند."اوپال" روزنامه نگاری بریتانایی است که به دیدن منطقه آمده است.همه آنها با هم برخورد کرده و...
«جان باکستر» (ساترلند) و همسرش «لورا» (کریستی)، داغ دیده و پریشان از مرگ دختر کوچک شان، برای تسکین و فراموشی به ونیز می روند، و به پیردختری انگلیسی (ماتانیا) و خواهر نابینایش (میسن) برمی خورند که از طرف دختر مرده شان به آن دو از آینده و خطری نامعلوم هشدار می دهند…