فومیکو، مادر دو فرزند و همسر مردی خیانتکار که عزت نفس پایینی از خود نشان می دهد، زندگی خانوادگی خود را با شغل خواب خود به عنوان یک شاعره شریک می کند. شروع حرفه ادبی موفق او همزمان با طلاق و ابتلا به یک بیماری جدی است...
ساوا یاماگیشی زنی است که بعنوان پرستار در خانه سالمندان کار میکند . روزی خانواده ی یک پیرمرد از او درخواستی میکنند که ممکن است به از دست دادن کارش ختم شود ...
ریجی کیکوکاوا که حس عدالت خواهی قوی دارد با کمترین نمره از آکادمی پلیس فارغ التحصیل شد. او پاسبان پلیس می شود، اما به دلیل مسائل «انضباطی» ناگهان توسط رئیس پلیس اخراج می شود...
فیلم در چهار قسمت زندگی نویسنده مشهور قرن بیستم ژاپن “یوکیو میشیما” را به تصویر می کشد.سه قسمت ابتدایی فیلم وقایع موازی زندگی او با کتابهایش و قسمت چهارم روز 25 نوامبر سال 1970 را نشان می دهد…
بعد از یک فوران آتش فشان در جزیره دایکاکو ، یک کشتی ماهیگیری ژاپنی در جریانات شدید دریایی گرفتار میشود.درحالی که کشتی به سمت ساحل جزیره کشیده میشود و فوران ادامه دارد ناگهان هیولایی غول پیکر خود را از آتشفشان خارج میکند.چند روز بعد خبرنگاری در دریا کشتی را پیدا میکند و وارد کشتی میشود و میبیند تمام خدمه مرده اند جز یک مرد جوان به نام هیروشی اوکومورا که به شدت زخمی شده ...
در سال 1949، آقای شیمویاما، فرماندار راه آهن ملی ژاپن، پس از ناپدید شدن اسرارآمیز، جسدش با قطار پیدا شد. رسماً این خودکشی تلقی می شد، اما بسیاری گمان می کردند که او به دلیل برخی توطئه های سیاسی کشته شده است...
هنگامی که یک پلیس به یک منطقه جدید منتقل می شود، واضح است که اوباش یاکوزاهای منطقه فقط با یک پلیس دیگر سر و کار ندارند. پلیس به دنبال نتایج است و از خشونت برای به دست آوردن نتیجه مصون نیست. با این حال، مسائل به سمت دیگری می رود، زیرا پلیس ماهیت اهداف خود را با همکاران خود در کنار هم قرار می دهد...
در حالی که هیرونو در زندان است، رقیب او تاکدا، سازمان جنایتکار خود را به یک حزب سیاسی تبدیل می کند که دو مدیر آن در تشنگی خود برای قدرت، تنش های جدیدی را به راه می اندازند...
نبرد گانگسترهای اوکیناوا در آستانهی آزادی: یک سال مانده به بازگشت قدرت به سرزمین اصلی، در سال 1971، اوکیناوا شاهد نبردی خونین میان گانگسترهای یاکوزای محلی و نظام حاکم سرزمین اصلی است...
داستان درباره یک سامورایی است که پس از کشتن یک افسر بلندپایه در یک دوئل غیرقانونی، به عنوان دیوانه شناخته میشود و توسط خاندان انتقامجوی قربانی خود به یک دوئل ثابت دعوت میشود..
در دوران جنگ جهانی دوم، "کاجی" مردی صلح طلب به همراه همسر خود "میچیکو" به دهکده ای کوچک سفر می کند تا به عنوان ناظر در معدن آهن آنجا کار کند و بدین ترتیب به ارتش اعزام نشود. وقتی پلیس ارتش ششصد اسیر چینی را برای کار به معدن اعزام می کند "کنجی" با رهبر آنها صحبت می کند تا خوشان را کنترل کنند. اما روشهای او سیستم فاسد آنجا را ناراحت می کند و...