جک وارنر، یکی از بنیانگذاران صنعت فیلم آمریکا، از فقر به ثروت رسید و استودیوی برادران وارنر را تأسیس کرد که بسیاری از فیلمهای کلاسیک هالیوود را تولید کرد.
در سال ۱۸۳۶ ژنرال “سانتا آنا” و ارتش مکزیک در تگزاس پیشروی می کنند. برای متوقف کردن او ژنرال “سم هیوستون” باید زمان کافی داشته باشد تا بتواند ارتشش را نظم دهد. برای بدست آوردن این زمان او به کلنل “ویلیام تراویس” دستور می دهد به ماموریتی کوچک برای بستن راه ارتش مکزیک برود و...
لاکسی یک منجی کشتی اهل فلوریدا است که عاشق کاپیتان یکی از کشتی هایی شده است که در ساحل کی وست خراب شده بود. رابطه ی عشقی آن ها بعد از ورود فرد دیگری به این رابطه، پیچیده شده و در نهایت به اتفاقی غم انگیز ختم می گردد...
دو بازیکن بیس بال که در فصل خارج از مسابقات در وودویل کار می کنند ، با مالک جدید زن و یک قمارباز که نمی خواهد آنها پیروز این مسابقه باشند به مشکل برمی خورند...
«زن گربه ای»، «جوکر»، «ریدلر» و «پنگوئن» با همکاری یکدیگر سعی دارند نقشه ای را برای کنترل کل دنیا پیاده کنند، تنها مانع برای آن ها «بتمن» و «رابین» هستند...
مردی با صدایی عجیب قصد دارد به بانکی که "کلی شروود" در آن کار می کند دستبرد بزند. کلی به شدت از این موضوع وحشت زده می شود. مرد او را تهدید می کند که اگر به پلیس حرفی بزند، خواهر نوجوانش "توبی" را می کُشد...
برده ای به نام «اسپارتاکوس» به خاطر اندام ورزیده اش به عنوان گلادیاتور انتخاب می شود تا آموزش ببیند. مربی و تمامی ساکنان آن مکان که اسپارتاکوس در آن آموزش می بیند مردان خبیثی هستند که برای جان برده ها و کنیز ها ارزشی قائل نمی شوند. در این بین اسپارتاکوس با زنی آشنا می شود که کنیز است. بعد از مدتی به خاطر برخی مسائل اسپارتاکوس مربی خود را می کشد و با دیگر برده ها از مکان آموزش که مانند زندان است می گریزند...
"استنلی بنکس" پدر مغرور "کی" روز ازدواج او را به یاد می آورد.آن روز با اعلام نامزدی او شروع شد و مشکلات و غافلگیریهای این ازدواج در فیلم به تصویر کشیده می شود...
در دوران جنگ جهانی دوم،سرویس مخفی متفقین به اطلاعاتی دست می یابد که نشان می دهد آلمانها بر روی انرژی هسته ای تحقیق کرده تا به ساخت بمب اتمی دست پیدا کنند.دانشمندی به نام "آلوا جسپر" توسط دفتر سرویسهای استراتژیک فراخوانده می شود تا همکار قدیمی اش "دکتر کاترین لودور" را به آمریکا ببرد.اما ماموریت او شکست خورده و...
جورج گریگ که فرمانده یک سفینه فضایی است به دست نیرو که از سیاره ای دیگر آمده نابود می شود همانروز از وی بچه ای به دنیا می آید که نامش را جیمز می گذارند جیمز وقتی بزرگ می شود به خدمت سفینه فضایی در می آید تا جای پدر را بگیرد از آن طرف نیرو با ماده ای که اختراع کرده سیاره ای را نابود می کند و اکنون قصد دارد با همان ماده به جنگ زمین بیاید اما سفینه اینتر پرایز که جیمز نیز در آن است قصد دارد جلوی این کار را بگیرد...