یک ویروسشناس کانادایی به همراه همسر چینیاش در پکن توسط مأموران نظامی بازداشت میشوند. با گسترش یک بیماری مرموز، او تحت فشار قرار میگیرد تا نتایج تحقیقات خود را از آزمایشگاه سابقش به سرقت ببرد.
یک جراح چشم مشهور که در سطح جهانی شناخته شده است، با چالشی بزرگ روبرو میشود. دختری یتیم که نابینا است به مطب او میآید و از او تقاضای بینایی میکند. این چشمپزشک که در دوران انقلاب فرهنگی چین بزرگ شده و سختیهای زیادی را پشت سر گذاشته است، باید از تجارب و انعطافپذیری خود برای کمک به این دختر و بازگرداندن بینایی او استفاده کند.
یک قاتل پس از اینکه به هوش می آید متوجه میشود که تحت یک عمل جراحی بوده و جنسیتش تغییر کرده است. حالا او به دنبال دکتری می باشد که مسئولیت این عمل را بر عهده داشته است...
زمانی که دوست دختر دیوید گم می شود، او تلاش میکند تا محل اختفایش را پیدا کند و این در حالیست که دیوید متوجه شده است دوست دخترش آن شخصی نبوده که تظاهر میکرده...
سازمانهای تبهکار با ایجاد قوانینی سفت و سخت بر پایه اعتماد و وفاداری به اهداف خود میرسند. برای اینکه پلیس بتواند به درون این گروهها نفوذ کند و به هسته اصلی آنها دسترسی یابد، به یک برگ برنده نیاز دارد. الکس کین همان برگ برنده است. او تنها ۳۰ سال دارد و در خیابانهای پرخطر مونترال بزرگ شده و تجربههای زیادی از جمله زندگی در پرورشگاه و خدمت سربازی را پشت سر گذاشته است.
این فیلم، دنیایی عجیب و آبی را توصیف میکند که محل زندگی گروهی از مردگان است. این مکان، نه بهشت است و نه دنیایی معمولی، بلکه مکانی مرموز و شاید جهنمیوار است.
یک مامور سابق نیروهای ویژه، در یک درگیری مسلحانه بین یک گروه جنایتکار چینی و پلیس فاسد، پسر یک گانگستر روسی را نجات می دهد و یک دختر چینی و یک کیسه پول را آزاد می کند. دختر از او می خواهد که به او کمک کند...
پس از یک تصادف غم انگیز که تقریباً جان لوک گیبسون را می گیرد، شرکت Hexx برای نجات او یک ایمپلنت در مغز او سیم کشی می کند، اما لوک به زودی متوجه می شود که ...
دکتر تیلور بریگز پس از مصرف یک داروی توهم زا دارای قدرتی می شود که با آن میتواند تصاویری از جرم های شرورانه را ببیند. این قدرت زمانی نگران کننده می شود که او خاطره های یک قاتل سریالی را مرور میکند که ممکن است پدرش باشد، پدری که او هرگز از وجودش خبر نداشت...
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...
الیس یک پلیس خشن و خشمگین است که از نقش خود به عنوان یک کارآگاه به واحد دریایی تنزل پیدا کرده است، در حالی که مکس یک کلاهبردار باهوش است که یک زندگی گذرا دارد و از هر کسی که ملاقات می کند کلاهبرداری می کند. هنگامی که مکس دستگیر می شود و در پایان به الیس کمک می کند تا یک جنایت محلی را حل کند، به این دو فرصت داده می شود تا خود را نجات دهند، الیس به کارآگاه باز می گردد و مکس در صورتی که بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و با هم کار کنند، خارج از زندان می ماند.
داستان سریال الهام گرفته از فیلم “روانی” آلفرد هیچکاک هست که زندگی “نورمن بیتس” و مادرش “نورما” به تصویر کشیده می شود. داستان از آن جا شروع می شود که نورما یک متل در شهر ساحلی می خرد و …
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...