برازوس کین، تفنگباز، در مزرعهای مشغول به کار میشود، اما به ناحق متهم به کشتن باب تایرل همکار گاودارش میشود و باید با پیدا کردن قاتل واقعی، خود را پاک کند.
سرگرد "چیک" دیویس متقاعد شده است که بمباران سطح بالا در جنگ بعدی پیروز خواهد شد. او قدرت ها را متقاعد می کند که یک مدرسه بمب افکن راه اندازی کنند. او به طور مؤثری شروع به آموزش اولین نسل از بمب افکن های سطح بالا نیروی هوایی ارتش آمریکا می کند...
"چارلز پیتزبورگ" برای رسیدن به موفقیت در صنعت فولاد پیتزبورگ از دوستان،معشوقه و ایده آلهای خود می گذرد اما خود را تنها و طرد شده می یابد.اما وقتی سقوطش فرا می رسد،تقدیر شانس دیگری به او می دهد...
دو معدنچی به نامهای "روی گلنیستر" و "دکستری" که توسط مالک یک سالن حمایت مالی می شوند،برای محافظت از طلاهای خود در مقابل "الکساندر مک نامارا" کمیسری فاسد مبارزه می کنند...
"ونس شاو" راهزنی را رها کرده و به شرکت تلگراف ملحق می شود. برادر او "جک" گروهی قانون شکن که تلاش می کنند از اتصال یک خط تلگراف توسط شرکت جلوگیری کنند را رهبری می کند و...
وکیل جوان "تاد جکسون" وارد کانزاس می شود تا با دوستان موفق خود "دالتونها" دیدار کند.آنها در خطر از دست دادن زمینهای خود به یک شرکت فاسد هستند.وقتی او تصمیم می گیرد به آنها کمک کند، اتهام به قتلی آنها را تبدیل به تبهکار میکند و...
در شهر مرزی تومب استون، آریزونا، وایات ارپ (راندولف اسکات) کاریزماتیک، یک کلانتری تپانچهباز است که تقریباً هرکسی را که با آن روبرو میشود، مورد احترام قرار میدهد. با این حال، جان "دکتر" هالیدی (سزار رومرو)، زمانی که قانونگذار قوانین محلی را با قوانین غیرقانونی خود زیر پا میگذارد، چالشی غیرعادی برای قانونگذار ایجاد میکند...
ایالت میزورى ، نیمه ى دوم قرن نوزدهم . « جسى » ( پاور ) و « فرانک » ( فاندا ) در مزرعه اى همراه با مادرشان زندگى آرامى دارند. با ورود راه آهن و خرید زمینها و مزارع توسط دست اندرکاران احداث خط آهن ، مادر خانواده ( دارول ) به دلیل مخالفت با فروش مزرعه به قتل مىرسد و « جسى » و « فرانک » پس از گرفتن انتقام خون مادرشان ، به چپاول قطارها روى مىآورند و خیلى زود با افراد دیگرى دستهاى یاغى را تشکیل مىدهند.
در سال 1859 در پنسیلوانیا، سرمایهدار راهآهن برنان با کشاورزان حفاریکننده نفت به رهبری پیتر کورتلاند درگیر میشود. کورتلاند باید تجارت نفت خود را نجات دهد و در عین حال ازدواج خود را نیز حفظ کند...
هنگامی که یک ستاره فیلم (میویس آردن) به یک شهر کوچک برای اجرای تئاتر می رود با مرد جوان و جذابی به نام باد نورتون آشنا می شود و مدتی را با او می گذراند. نورتون دوست دختری به نام جویس دارد که به این رابطه حسادت می کند او کسی است که زندگی را برای همه...