تک خوانی تبدیل به یکی از فرهنگ های فرانسه شده ، 25 سال بعد اجراکنندگان و خوانندگانی که در گذشته در یک روستا اولین بار به تک خوانی پرداختند، مجددا دورهم جمع می شوند و ...
هندوچين فرانسه (ويتنام)، اوايل دهه ي 1930، «اليان» (دونوو) با پدرش و دختري ويتنامي به نام «کامي» (پام) که او را به فرزندي پذيرفته، يک کارخانه ي توليد کائوچو را اداره مي کند. ورود «ژان باتيست» (پرز)، افسر نيروي دريايي اين زندگي آرام را بر هم مي زند. «ژان باتيست» ابتدا به «اليان» علاقه مند مي شود، ولي بعد عشق پرشور «کامي» را برمي انگيزد...
در سال ۱۹۶۰، در یک شهر ساحلی نزدیک نَنت، ژان ریپوش به همراه همسرش لیلیان، چهار فرزندشان و پدر لیلیان، لوسین، زندگی میکند. ژان وقت خود را بین اداره کسبوکار لولهکشی و ساخت یک ماکت برای کارناوال نَنت تقسیم کرده است.
توماس نوجوانی است که در یک گورستان با مارتین فراری برخورد می کند که از او پول می خواهد. شریک مارتین سعی می کند توماس را بکشد که به قتل و عوارض بعدی ختم می شود...
نيويورک. «ميريام» (دونوو) و محبوبش، «جان» (بويي)، با کشتن آدم ها و نوشيدن خون آنان، مانع پيري و مرگ خود مي شوند («جان» در قرن هجدهم با «ميريام» آشنا شده و «ميريام» مصر باستان را به ياد مي آورد) با وجود اين، نشانه هاي پيري در «جان» نمودار مي شود.
داستان قدرتمند یک سلطان دنیای زیرزمینی که توبه کرده است، زمانی که یک قاتل فراری و ناامید در ملک روستایی او پنهان میشود، سبک زندگی آرامش به هم میخورد.
پاریس سال 1942. "لوکاس استینر" یهودی مجبور است کشور را ترک کند. همسر او "ماریون" که بازیگر است، تئاتر را مدیریت می کند. او تلاش می کند با اجرای نمایشی، تئاتر را زنده نگه دارد. او برای نقش اول "برنارد" را استخدام می کند. از طرفی در واقع "لوکاس" در زیرزمین آنجا مخفی شده است...
یک مرد صاحب آموزشگاه رانندگی پاریسی که برای دیدن دکترش می رود و از اینکه احساس ضعف می کند شکایت می کند، چهار ماهه باردار است. هنگامی که تشخیص توسط متخصص تایید می شود، نتیجه یک جنون رسانه ای بین المللی می شود ...
"سرگرد فاستر"،افسری آمریکایی که توسط خاطرات جنگ بزرگ تسخیر شده است،مامور محافظت از گروهی باستان شناس در محل حفاری می شود."مارکو" که برای فرار از زندان به گروه ملحق شده،واحد "فاستر" را تشکیل می دهند.او دستور اشغال دهکده ای را می دهد که باستان شناسان تصور می کنند قبرستانی مقدس برای عربها است و...
طی سرقت موفقیتآمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی «مارک آلبوآ» (پوسه)، یکی از سارقان، کارمندی را میکشد و خود بهشدت مجروح میشود. رئیس گروه، «سیمون» (کرنا) ، «آلبوآ» را در یک کلینیک در پاریس مخفی میکند. بازرس پلیس، «ادوار کولمان» (دلون) به پیگیری این سرقت علاقهمند میشود …
داستان فیلم در مورد زنی به نام کاترین می باشد که یکی از برجسته ترین بازیگران فرانسه است و بر تمام مردانی که در اطراف او هستند، تسلط دارد. البته او مشکلاتی با دخترش لومیر که یک نویسنده است، دارد. هنگامی که لومیر به همراه همسر و فرزندشان به فرانسه باز می گردند، یادداشت هایی از کاترین منتشر می شود. انتشار این یادداشت ها باعث می شود که وضعیت زندگی این خانواده به بدترین شرایط ممکن برسد. همزمان با اینکه حقایق برملا و حساب ها تسویه می شود، کاترین و لومیر هم مجددا با هم ملاقات می کنند…
"هلنا" یک متخصص بیهوشی است که دائم قرص ضدافسردگی مصرف می کند. او هر شب در خیابان بیاریتز (فرانسه) قدم می زند. او که عشقش را نزدیک به یک سال پیش از دست داده دیگر فکر نمی کند بتواند عاشق فرد دیگری شود. اما با عاشق شدن دوباره و بهبودی بیماریش همه چیز عوض می شود...