یک فعال اجتماعی متهم به قتل دو پلیس، یکی از آنها همسر سابقش، به دلیل نداشتن شواهد بی گناه شناخته می شود. لذا کارآگاه، هیئت منصفه و متهم را گروگان می گیرد و تصمیم می گیرد محاکمه جدیدی را برگزار کند...
جو و لوسی هم اتاقی و بهترین دوستان یکدیگر هستند. لوسی که زندگی عاشقانه کسل کننده ای دارد، جو، که تا بحال حتی همسایه شان را ملاقات نکرده را متقاعد می کند که اگر ظرف یکماه رابطه عاشقانه پایدار نداشته باشند، از پل بروکلین پایین بپرند...
"لوئیزا فاستر" یک چک چند میلیون دلاری برای اداره مالیات آمریکا ارسال می کند. به همین دلیل آنها تصور می کنند که او دیوانه است و او را به یک آسایشگاه روانی ارسال می کنند...
داستان واقعی گروهی نوجوان آمریکایی که برای بدست آوردن تجربه،نظم و هر چیزی که خانواده هایشان تصور می کنند فاقد آن نیستند به خدمه یک کشتی بادبانی پیوسته اند.سفر برای همه آنها ماجراجویی بزرگی به همراه دارد و …
پیتر براکت و سابرینا پترسون دو رقیب در روزنامه شیکاگو هستند.وقتی قطاری از خط خود خارج میشود این دو برای پیوستن به تیم تحقیق این حادثه با هم مبارزه میکنند و در این بین…
"پرستون" دوازده ساله به طور اتفاقی چکی به ارزش یک میلیون دلار را به دست اورده و آن را نقد می کند. او با پول ها خوش می گذراند اما گنگسترهایی که مالک پول هستند خواهان بازگشت آن هستند...
کارلیتو (آل پاچینو) یکی از اعضای مافیا بوده که به ۳۰ سال حبس در زندان محکوم شده ، ولی وکیلش کلایند (شون پن) بعد از کلی دنگو فنگ حبسش رو از ۳۰ سال به ۵ سال در میاره و کارلیتو دوران حبسش تموم میشه و میاد بیرون ؛ کارلیتو به خودش قول میده که دیگه طرف مافیا ، قاچاق و از این قبیل نره ؛ ولی دوستش کلایند بخاطر اینکه سر یکی از رئیس های مافیا رو کلاه گذاشته و ۱ میلیون دلار ازش کش رفته مورد تهدید قرار می گیره که یا باید بمیره یا اینکه اون رئیس رو از زندان فراری بده ، کلایند که خیلی میترسه از کارلیتو کمک می خواد و کارلیتو با اینکه از این کار دست کشیده ولی بخاطر اینکه خودشو مدیون اون میدونه میره کمکش میکنه و از ماجرا بیخبره ؛ بعد از اینکه …
فیلم در مورد ابتلای لورنزو اودون پسر پنج ساله به بیماری آدرنولکودیستروفی است. بیماری نادر و لاعلاجی که از هر یک و نیم میلیون نفر تنها یک نفر را مبتلا میکند. پزشکان اعلام میکنند که او بیشتر از دو سال دیگر زنده نخواهد ماند اما ...
دههٔ ۱۹۲۰، در شهری بینام، تاخت و تاز آزادانهٔ یک قاتل بیرحم وحشتی عمومی برانگیخته و باعث شده مردم از رفت و آمد شبانه منع شوند. یک شب مهآلود ̎کلایتمن̎ ( آلن)، کارمند دون پایه به رغم خواست خودش همراه گروهی از مردم میشود که در پییافتن قاتلاند. همزمان ̎ایرمی̎ (فارو) که در یک سیرک کار میکند، سرخورده از بیوفائی دوستش، دلقک سیرک (مالکوویچ) بارش را میبندد و در خیابانها سرگردان میشود. دکتری (پلیزنس) که ̎کلاینمن̎ با او ملاقات کرده، کشته میشود و همه به ̎کلاینمن̎ مظنون میشوند..
بیل» (ماکیو)، پسرک دانشجوی دوست داشتنی اهل شمال، و رفیقش، «استنلی» (ویتفیلد) را در شهرکی دور افتاده در جنوب، به زندان می اندازند و کمی بعد آن دو خبردار می شوند که به جنایتی متهم شده اند. «بیل» که نه پولی در بساط دارد و نه دوست و آشنایی، تصمیم می گیرد با پسر عمویش، «وینی» (پشی) که به تازگی وکیل شده، تماس بگیرد …
کارول ریورز (جنیفر جیسون لی) ، زن جوانی که پس از یک فروپاشی روحی روی پای خود می ایستد ، متوجه می شود که عموی فقیدش او را به یک کلوب شبانه قدیمی رها کرده است...
در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " اسکات برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده بوده و بر اثرِ تصادف به توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد...سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته ، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوش آمد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگیست؟...