ژاژا کوردا، بازرگان ثروتمند، تنها دخترش را که یک راهبه است، به عنوان تنها وارث املاکش تعیین میکند. کوردا که در آستانه آغاز سرمایهگذاری جدیدی است، به همراه دخترش به زودی هدف دسیسهچینی سرمایهداران جاهطلب، تروریستهای خارجی و آدمکشهای مصمم قرار میگیرند.
استفانی، دانشجویی که از یک کابوس خشونت آمیز تکراری رنج می برد، به خانه برمی گردد تا تنها کسی را که ممکن است بتواند این چرخه را بشکند و خانواده اش را از مرگ وحشتناکی که ناگزیر در انتظار همه آنهاست، نجات دهد، پیدا کند.
کریس چانی، زندانی سابق که به تازگی آزاد شده، دست به اقدامی بسیار خطرناک میزند: او الیسا، دختر ویسنته، گانگستر بانفوذ را میرباید. این اقدام، کریس و الیسا را در مسیری پرخطر قرار میدهد، چرا که "اِل کوروو"، قاتلی روانپریش که در پی انتقام از خانواده ویسنته است، آنها را تعقیب میکند.
سازندگان سینما تصمیم گرفتهاند تا انیمیشن کلاسیک دیزنی، "سفیدبرفی و هفت کوتوله" که در سال ۱۹۳۷ ساخته شده است را با استفاده از بازیگران واقعی به یک فیلم سینمایی تبدیل کنند.داستان فیلم درباره شاهزاده خانمی است که برای نجات پادشاهیاش از دست ملکه بدجنس، با هفت کوتوله همراه میشود.
داستان دارسی و آسترید روایتگر عشقی یکطرفه است؛ دارسی عمیقاً به آسترید علاقهمند است، اما این حس از سوی آسترید متقابل نیست. مسیر این داستان عاشقانه، برخلاف انتظارات هر دوی آنها، به سمتی کاملاً متفاوت پیش خواهد رفت.
وقتی یک تهدید باستانی، وایکینگها و اژدهایان را به طور یکسان در جزیره برک به خطر میاندازد، دوستی بین هیکاپ، یک وایکینگ مخترع، و بیدندان، یک اژدهای خشم شب، تبدیل به کلیدی برای هر دو گونه میشود تا آیندهای جدید را با هم رقم بزنند.
هنگامی که جوانی به شهر خود در مونتانای دهه ۱۸۷۰ بازمیگردد تا میراث خانوادگیاش را مطالبه کند، رازهای مدفون گذشته شهر سربرمیآورند و به خشونت دامن میزنند. او در این میان، بین یک کلانتر که مصمم به برقراری نظم است و یک غریبه مرموز که قصد ویرانی دارد، گرفتار میشود.
کیت که در منطقهی دنج و خوشمنظرهی "اکو ولی" زندگی میکند، علاوه بر نگهداری و آموزش اسبها، با یک غم بزرگ شخصی هم دست و پنجه نرم میکند. یک روز، دخترش، کلر، سراسیمه، لرزان و در حالی که لباسهایش آغشته به خون غریبهای است، ناگهان مقابل خانهی او ظاهر میشود.
جیک بورمن و دوستان کمدینش در تور خود، پس از اینکه دستمزد اولین اجرایشان را نمیگیرند، محل را سرقت میکنند. این سرقت باعث یک ماجراجویی بامزه و هیجانانگیز در دنیای زیرین کمدی میشود.
در آخرین سفر دریایی شبانه در نیویورک، مسافران و خدمه مورد تعقیب یک موش بیرحم قرار میگیرند و این گذرگاه که میبایست آرام باشد، به یک قتلعام خونین بدل میگردد.
پاتریک، مردی دلخور که از ویلچر استفاده میکند، از همسایهی بداخلاق خود، رابرت که دچار قطع عضو از دو ناحیه است، کمک میگیرد تا دختر چهار سالهاش را، که تا به حال از وجودش بیخبر بوده، به خانهی پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش در آن سوی کشور ببرد تا با آنها زندگی کند.
سه خواهر نیویوریکایی، با چالشهای طاقتفرسای زندگی مانند مادر مجرد بودن، دغدغههای شغلی و مسائل خانوادگی دست و پنجه نرم میکنند. آنها در این مسیر پرفراز و نشیب، شوخطبعی و آرامش را در سایه پیوند عمیق خواهرانهشان مییابند.
یک خرچنگگیر جوان در موقعیتی دشوار قرار میگیرد و باید بین درستی و نادرستی تصمیم بگیرد. این شرایط زمانی پیش میآید که دوستدخترش دچار آسیب شدید سر میشود و همزمان، یک خانواده رقیب در کار صید خرچنگ، به خرابکاری در تجهیزات او میپردازند.
هرج و مرج شهر را فرا میگیرد وقتی بازیکن پیکلبالی که شیطانی تسخیرش کرده، دست به کشتار میزند و یک جنگیر-پلیس برای پایان دادن به این وحشت وارد عمل میشود.
زنی جوان پس از ورود به حومهٔ شیکاگو، به گمشدن مرموز پسرعمویش مشکوک میشود و به زودی درمییابد که وحشتناکترین گمانههایش، تنها بخش کوچکی از یک حقیقت بسیار ترسناکتر است.
در سال ۱۹۷۴، زاپا و گروه "مادرز" کنسرتی را در استودیوی هالیوود خود برای پخش از شبکههای تلویزیونی فیلمبرداری کردند. مشکلات همگامسازی صدا باعث شد تا این فیلم تا کنون کنار گذاشته شود، و اکنون، "ارزانتر از چیپ" پس از ۵۰ سال بالاخره منتشر میشود.