در سال ۱۹۵۰ در شهری که تمام اهالی آن در یک معدن زغال سنگ کار می کنند، پسری بنام «هومر هیکام» (جیک گیلنهال) تنها انتخابی که برای شغل آینده اش دارد این است که همانند پدرش در معدن کار کند. اما در اکتبر ۱۹۵۷ که اولین ماهواره به فضا پرتاب می شود، همه چیز برای هومر تغییر می کند...
پس از آن که شهاب سنگ عظیم، زندگی موجودات را به خطر می اندازد، بچه دایناسوری به نام «آلادار» و «لمورها» تصمیم می گیرند به یک منطقه ی امن بروند، و آن جاست که «آلادار» برای نخستین بار با هم نوعان خودش روبه رو می شود…
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
«آدامز هانتر» (ويليامز) جواني ناآرام است که در يک کالج پزشکي مشغول تحصيل مي شود، اما شيوه ي رسمي و برخورد سرد و حرفه اي پزشکان با بيماران را نمي پسندد و معتقد است که بيماران در رابطه اي اين چنين با پزشکان، بهبود نمي يابند. او پس از اخذ مدرک و شروع طبابت، رابطه ي عاطفي و درمان روحي را نيز با تجويز دارو هم راه مي کند و حتي گاهي اوقات به لودگي براي بيماران روي مي آورد.
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 16 جایزه و نامزد دریافت 33 جایزه دیگر.
زندگی شخصی یک معلم دبیرستان به واسطه همکاری او با دانش آموزان برای انتخابات مدرسه، و ماجراهایی که در این رابطه در مدرسه رخ می دهد، کمی پیچیده می شود...
«جيک» (واشينگتن) شش سال است که به جرم کشتن تصادفي همسرش در يک دعواي خانوادگي زنداني است. رئيس خشن زندان، «وايات» (بيتي) به او مي گويد کاري خواهد کرد که مدت حبس «جيک» کوتاه شود، به اين شرط که از پسرش «جيزس» (آلن) که بهترين بازيکن بسکت بال مدرسه و ناحيه است، بخواهد تا به دانشگاه محل تحصيل فرماندار بپيوندد...
برنده 2 جایزه گلدن گلوب. همچنین 8 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
Gia کودکی زیبا، در خانواده ای نا به سامان زندگی می کند. با زیبائی اش در بزرگسالی مدل می شود اما مدت عمر یک مدل کوتاه است او باید با دوران افول هم زندگی کند…
«آلن» (اسميت)، پسر يک صاحب اسباب بازي فروشي، تعدادي از اسباب بازي هاي جديد را به جان هم انداخته است: «کاماندوهاي ويژه» عليه «گورگونيت ها». اما آن چه «آلن» نمي داند اين است که اين اسباب بازي ها طوري طراحي شده اند که بتوانند حرکت کنند، لب بزنند و سخن بگويند. هدف کاماندوهاي ويژه، نابودي «گورگونيت ها» ست...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
زن و شوهری جوان دو فرزند خود را در حادثهای از دست میدهند. زن دیگر تحمل ندارد، اما شوهرش به او کمک میکند و شوق زندگی را به وی بازمیگرداند. مدتی بعد مرد در حادثهای کشته میشود و به بهشت میرود. زن که این بار یار و یاوری ندارد، خودکشی میکند و مرد سفری از بهشت به دوزخ را برای یافتن همسرش آغاز میکند...
«سالی» و «گیلین اوون» دو خواهر هستند با قدرت های ماورای طبیعی، اما داشتن این قدرت ها برای آن دو بهایی نیز داشته است: بخاطر طلسمی که در زندگی این دو وجود دارد، هر مردی عاشق آن ها شود، بزودی جانش را از دست می دهد …
«اميلي برادفورد» (پالترو)، همسر تاجر موفقي به نام «استيون تيلر» (داگلاس)، با هنرمندي به نام «ديويد شاه» (مورتنسن) رابطه برقرار کرده است. «استيون» که از رابطه ي آن دو آگاه است درباره ي گذشته ي «ديويد» تحقيق و از آپارتمان او پنهاني ديدن مي کند و به «ديويد» مي گويد از سابقه ي خلافکاري اش مطلع است، و سپس به او پيشنهاد مي کند در مقابل پانصد هزار دلار «اميلي» را بکشد...
:«هالی پارکر» و «آنی جیمز» ، کمی پس از تولد از یک دیگر جدا شده اند و یکی با مادرشان، «الیزابت» زندگی می کند و دیگری با پدرشان«نیک». این دو که برای نخستین بار در یازده سالگی در یک اردوگاه تابستانی با یک دیگر رو به رو شده اند، تصمیم می گیرند جای شان را با هم عوض کنند …