1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 4 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
مردی جوان ( دپ ) ادعا می کند که عاشق ترین مرد دنیاست. اوضاع روحی او به قدری خراب است که حتی دست به خودکشی هم می زند، اما موفق نمی شود. در این بین دکتر روانشناسی به نام «میکلر» ( براندو ) او را می یابد و به او کمک می کند و...
“آنتونی کورتیس” (تیت)، جوان هجده ساله باهوشی است که تصمیم میگیرد بهجای ورود به کالج، “خوآنیتا” (جکسن) و دوستان هممحلهایاش را ترک گوید و در نیروی دریائی ثبت نام کند. پس از تجربههائی دهشتبار در ویتنام، در سال ۱۹۷۲ به خانه و کاشانه باز میگردد و در مییابد کسی او را به چشم یک قهرمان نمینگرد. او و “خوآنیتا” که در آپارتمان محقری در جنوب برانکس زندگی میکنند، در تأمین معاش با مشکل مواجهند. “آنتونی” حس میکند چارهای ندارند جز اینکه در نقشهای برای دزدیدن “رئیسجمهورهای مرده” ـ اصطلاحی عامیانه برای اسکناسهائی که تصویر ئریس جمهورهای سابق آمریکا بر آنها نقش بسته ـ شرکت کند و گمان میکند این کار ضامن زندگی بهتری برای او، “خوآنیتا” و دیگر نزدیکانش خواهد بود. او از دانش نظامیاش برای طرح نقشه سرقت از اتوموبیل زرهپوش حامل پول استفاده میکند ولی نقشه نافرجام میماند…
آدمکش بی رحم یکی از سازمانهای مخفی چین که پس از هر قتل اشک پشیمانی می ریزد در یکی از روزها هنگام قتل سه سردسته یاکوزا ، زنی زیبا او را می بیند.او عاشق آدمکش می شود.از طرفی اعضای یاکوزا در صدد انتقام هستند و…
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
دختر «فردي» (نيکلسن) و «مري گيل» (هيوستن)، بر اثر بي احتياطي راننده اي به نام «جان بوت» (مورس) به قتل رسيده است. مرگ اين دختر باعث شده تا آن دو از هم جدا شوند. در حالي که «مري» دوباره ازدواج کرده و سعي دارد روال عادي زندگي اش را پي گيرد، «فردي»، مرد عصبي و تلخي شده که بي هدف و سرگردان دنبال معنا و هدفي در زندگي مي گردد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 14 جایزه دیگر.
تابستان سال ۱۹۶۵٫ «رابرت کینکید» ، عکاس مجله ی «نشنال جیوگرافیک» مأمور شده تا از «پل های مدیسن کانتی» عکس بگیرد. هنگامی که شوهر و بچه های «فرانچسکا جانسن» برای شرکت در بازار مکاره به آیووا رفته اند، «رابرت» با «فرانچسکا» آشنا می شود و رابطه ای چهار روزه را با او برقرار می کند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
«چو» (لونگ)، سرآشپز ماهر بازنشسته، هم راه با سه دختر دم بختش، «جیاجن، (یانگ)، معلم شیمی که مسیحی شده، «جیا چی ین» (وو)، کارمند ارشد خطوط هوایی و «جیا نیگ» (وانگ) دانشجویی که در همبرگر فروشی کار می کند، در خانه ای بزرگ در تایپه زندگی می کند. زندگی در این خانه حول محور ناهار پروپیمانی که پدر یکشنبه ها تدارک می بیند و زندگی عاطفی تک تک افراد خانواده می چرخد…
شبی گرگی «ویل رندال» (نیکلسن) را گاز می گیرد. پس از آن «ویل» آرام آرام دچار خصوصیات حیوانی می شود. تا این که به دیدار یک متخصص حلول روح حیوانات می رود که به او می گوید خیلی زود گرگ خواهد شد و …
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 20 جایزه دیگر.
مأمور امنيتي «هري تاسکر» (شوراتسنگر) که خانواده اش گمان مي کنند فروشنده ي کامپيوتر است با يک گروه تروريستي درگير مي شود و نقشه ي آنان را براي نابود کردن شهرهاي امريکا عقيم مي گذارد.
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 7 جایزه دیگر.
روزی شاهزاده جوان با دوستانش برای شکار به دریاچه میرود قوی زیبا و عجیبی را میبیند و با تعقیب ان متوجه میشود ان قو دختر زیبا و جوانی بنام ادت هست که با طلسم جادوگری در هر طلوع تا غروب افتاب به شکل قو در می اید...
«مي» (استون)، چندين بار تلفني از «ري» (استالونه) متخصص «تخريب», مي خواهد تا در کشتن «ليون» (رابرتس), قاچاقچي کوبايي که پدر «مي» را کشته, به او کمک کند. سرانجام وقتي «مي» تصميم مي گيرد به تنهايي وارد عمل شود, «ري» مي پذيرد او را هم راهي کند ...
یک مأمور اف بی آی با کمک یک کودک قصد دستگیری یک قاتل کودکان را دارد. کسی که یک دیوانه دو شخصیتی است که خیال میکند توسط خدا انتخاب شده تا نوح دوم بر روی زمین باشد.
مردی بطور تصادفی بابا نوئل را در آستانه کریسمس می کشد، سپس او با قدرت های جادویی انتخاب شده و مجبور می شود جای بابا نوئل را بگیرد و وظایفش را انجام دهد و …
2 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
«گيل» (استريپ) و «تام» (استراتئرن) هم راه پسر نوجوان شان، «رورک» (مازه لو) راهي سفري روي يک رودخانه ي خروشان در کلرادو مي شوند. اما خيلي زود دو خلافکار فراري با تهديد اسلحه از «گيل» مي خواهند که کمک کند تا آن دو از طريق رودخانه از ايالت خارج شوند...
چهار دوست در حال فارغ التحصیل شدن از کالج هستند و یکی شان – «لیلینا»(رایدر) – فیلمی ویدئویی درباره ی افکار آنان درباره ی آینده می سازد. «لیلینا» با «مایک» (استیلر)، مدیر اجرایی تهیه ی برنامه های ویدئویی برای یک شبکه ی تلویزیونی جنجالی آشنا می شود که فیلم «لیلینا» را برای مسئولان تلویزیون نشان می دهد و توجه آنان را جلب می کند…