آلمان ها یک سرگرد آمریکایی را می ربایند و سعی می کند او را متقاعد کنند که جنگ جهانی دوم تمام شده، بلکه بتوانند اطلاعاتی درباره حمله متفقین از او بیرون بکشند...
“کاندلا” گروهبان نیروی پلیس دوست قدیمی خانواده “رم” است. او در پرونده “مارتین رم” که پلیسی را به قتل می رساند، تحت فشار بسیاری از هر دو طرف، یعنی اداره پلیس و خانوادهی “رم” قرار میگیرد ...
وقتی خانم ترمین به طرز اسرارآمیزی توسط گاز مسموم می شود، راننده آمبولانس فرانک جاسپ با دخترخوانده او دایان برخورد کرده و به سرعت به او علاقه مند می شود.تحت تاثیر نفوذ دایان او تبدیل به راننده ترمین شده ...
این انیمیشن نیز همانند داستان های مشابه در مورد مبارزه دو نیروی خیر و شر است که در این میان موجودات بی گناه نیز در معرض خطر هستند. داستان به این صورت آغاز می شود که فرمانروای کل کهکشان به یکباره روح خود را بیرون از بدن خود می یابد! در درون یک ماسک که دسترسی به آن تقریبا غیر ممکن است. این ماسک در حادثه ای بر روی یک سیاره بسیار دور از مقر فرمانروایی به نام Bara Magna فرود می آید و در ادامه قالب و در واقع بدن جدیدی برای روح فرمانروا تشکیل می شود. اما نه به صورت اولی. بلکه این بار این پیکر بسیار خطرناک و قدرتمند شده است که رعب و وحشت را برای ساکنان سیاره رقم میزند. این حادثه شروع اتفاقات هیجان انگیز و دیدنی در ادامه انیمیشن است.
سایههای تار نگران بازگشت قهرمانانهی تائو به مترونوی هستند. آنها توانستهاند با کمک رباتهای عنکبوتی که میتوانند تارهای انبوه تولید کنند، شهر را در تسخیر خود درآورند. تائو که در پیلهیی گیر افتاده، خودش را آزاد میکند و به شکل یک ربات درمیآید. ظاهرش خیلی وحشتناک شده اما نیروهای جدیدی پیدا میکند که میتوانند به او برای بازپسگیری مترونوی کمک کنند ...
“تائولیگان” شش ماتوران را به عنوان نیرومندان “تائو مترو” برای مقابله با “مترونوی” انتخاب میکند. کمکم اوضاع شهر کاملاً به هم میریزد، چون ماتورانها دائماً در شهر ناپدید میشوند، “تائگا دوم” رفتارهای عجیبی میکند و تائولیگان را هم شکارچیان تاریکی اسیر کردهاند. “تائوواکاما” و پنج یار شجاعش باید ماسکهای قدرتشان را پیدا کنند و به مقابله با “واهیک” ستمگر بروند و تلاش کنند تائولیگان را آزاد کنند. اما در همین اوضاع و احوال، راز تاریکی مترونوی برملا میشود ...
جزیرهی “ماتانوی” باید با تهدیدی بزرگ به نام “ماکوتا” مواجه شود، تنها اُمید برای زنده ماندن ساکنان جزیره، دو روستایی هستند که باید هفتمین “توآ” را پیدا کرده و “ماسک نور” را به او تحویل دهند ...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
«اریکا» (فاستر) گوینده ی برنامه ای رادیویی در نیویورک است. او و نامزدش «دیوید» (اندروز)، زوج خوشبختی هستند که قصد ازدواج دارند. اما شبی اراذل و اوباش خیابانی آن دو را به شدت کتک می زنند، و «دیوید» می میرد و «اریکا» زنده می ماند. «اریکا» پس از مرخصی از بیمارستان در حالی که از نظر روحی در وضعیت بسیار بدی است، اسلحه ای می خرد و خلافکاران و جنایتکاران را به سزای اعمال شان می رساند…
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین دریافت 1 جایزه دیگر.
"موریس باترمیکر" بازیکن سابق لیگ دسته دو و مردی تنبل برای مربی گری تیمی متشکل از جوانانی دردسرساز که هیچ استعدادی در بیسبال ندارند پول دریافت می کند و تلاش می کند آنها را در لیگ کالیفرنیا به موفقیت برساند ...
"سرگرد چارلز رین" از جنگ به خانه بازگشته و هدایای زیادی از طرف مردم شهر به دلیل شجاعت هایش دریافت می کند. تعدادی از ارازل و اوباش حریص قصد دارند مقداری از نقره های او سرقت کنند. در این میان آنها همسر و پسر او را به قتل رسانده و از ناحیه دست مجروحش می کنند. او که قصد انتقام دارد به کمک دوست دوران جنگش "جانی" به دیدار آنها می رود ...