یک پسر مهربان یک سگ فوقالعاده باهوش و فراری را به خانه میبرد. این سگ توسط یک موجود خطرناک از یک آزمایشگاه تحقیقات ژنتیکی تعقیب میشود. پسر باید سگ را از دست این موجود خطرناک نجات دهد...
خرس های مهربان با یک برادر و خواهر پر دردسر که به تازگی به یک شهر جدید نقل مکان کرده اند، برای کمک به شاگرد جادوگر جوان که کتاب جادوی شیطانی اش باعث اتفاقات شوم می شود، همکاری می کنند...
مارتین اشتیخر پس از فرار از زندان، برای فرار از دست پلیس، یک کودک دوازده ساله را به گروگان میگیرد. به مرور زمان، این کودک، که "اشتیچ" نامیده میشود، از او خوشش میآید و شیطنتهای او را تحسین میکند. اشتیچ نیز به این کودک علاقهمند میشود و او را به دوست خود تبدیل میکند...
جیک، یک نوجوان کانادایی آسیایی، پس از نقل مکان آلکس، یک نوجوان عاشق بسکتبال، از آن طرف خیابان، خود را در حال تلاش برای عضویت در تیم بسکتبال می بیند تا توجه او را جلب کند...
زمانی مدیر یک کلینیک پوست به نام خانه پوست است که به دنبال مربی خود، آنتوان روژ، متخصص پوست دیوانه است. روژ به دنبال یک طاعون فاجعه بار ناشی از محصولات آرایشی ناپدید شده است که کل جمعیت زنان بالغ را از بین برده است.
جیمی دختری است که به دنبال مادربزرگ گمشده خود است. او متوجه میشود که مادربزرگش یک جادوگر بوده و یک نیروی شیطانی را بیدار کرده است. این نیروی شیطانی میخواهد جیمی را بکشد و جیمی باید برای زنده ماندن تلاش کند...
مدیر هتل ویلو به زادگاه خیرهکنندهاش در ویرجینیا برمیگردد تا به خواهرش کمک کند تا برای جشن عروسی کریسمس در مسافرخانهای که زمانی متعلق به خانوادهاش بود، برنامهریزی کند. او باید با مالک فعلی و پدر مجرد دیوید، که می خواهد گذشته را رها کند، کار کند.
الا داشوود (ارین کراکوف) و خواهرش ماریان (کیمبرلی سوستاد) از علاقه مندان بزرگ کریسمس هستند و صاحب یک کسب و کار برنامه ریزی مهمانی هستند. یکی از مشتریان جدید آنها یک شرکت اسباببازی است و آنها با ادوارد فریس (لوک مک فارلین)، مدیر ارشد اجرایی شرکت، چشم به چشم نمیبینند.
در طول تعطیلات کریسمس، بچه های یک روستای کوچک خود را به دو گروه تقسیم می کنند و شروع به آماده سازی یک جنگ گلوله برفی یک هفته ای می کنند. این رقابت باعث ایجاد تنش در میان اعضای گروه، به ویژه رهبران لوک و سوفی می شود.
دیزی دانشگاه را شروع می کند و با بلیک آشنا می شود. او خود را در برابر یک خواهر مخفی به نام The Ivies می بیند که شاید 6 ماه قبل در مرگ دانش آموزی نقش داشته است.