در آیندهای نه چندان دور، واقعیتی وجود دارد که در آن برای نجات کره زمین، "مرگ وظیفه همگانی" است، به طوری که افراد 50 ساله این فداکاری را انجام میدهند، در حالی که هنرمندان نوجوان موظف به مستندسازی آن هستند.
پادکستری در جستجوی قاتل خواهرش، به تاریکی وب کشیده میشود و در آنجا با سایتی هولناک به نام "MURDERSHOW" روبرو میشود که در آن، مرگ و زندگی افراد در دستان ثروتمندترین bidder ارز دیجیتال قرار دارد. اما این سایت تاریک، رازی هولناک نیز در خود دارد: گردانندگان آن، از طریق تاریکی وب، مراقب تماشاگران خود نیز هستند.
این داستان، ماجرای یک مرد جوان مبتلا به فراموشی را روایت میکند که در جریان یک شیوع بیماری شبیه به زامبیها، با یک بقاگرای زبر و زبردست متحد میشود تا دوست دخترش را پیدا کند.
فیلم "زندگی با لوکا"، دنبالهای بر سریال "زندگی با درک"، داستان زندگی درک و دخترش اسکایلر را پانزده سال پس از پایان سریال روایت میکند که برای زندگی با عمه کیسی و خانوادهاش آماده میشوند.
زن جوان بومی، در پی دگرگون ساختن مسیر زندگیاش، به شهر محل تولد خود بازمیگردد و درمییابد که خانوادهاش تا چه اندازه دچار اختلال و نابسامانی گشته است.
مستند "مرغابیهای غواص: فریادی از میان مه" به بررسی زندگی پنهان مرغ غواص معمولی و دلیل کاهش جمعیت آن میپردازد و تلاشهای دانشمندان برای نجات این پرندگان را به تصویر میکشد. این مستند شامل تصاویر نادری از زندگی این پرندگان در محیطهای مختلف است.
جمعی از تفنگداران دریایی کارکشته، اقدام به سرقت یک محموله تسلیحات از ارتش میکنند، اما در پی آن، با یک ربات متعلق به عصر جنگ سرد مواجه میگردند که با عزمی راسخ در پی شکار آنهاست تا ماموریت خود را به اتمام برساند.
یک کارمند سیا که در رمزگشایی خبره است، با تهدید به افشای اسرار سازمان، آنها را وادار میکند تا به او آموزشهای نظامی بدهند. هدف او، یافتن و نابودی گروهی تروریستی است که همسرش را به قتل رساندهاند.
چهار داستان به هم پیوسته که در سال 1987 در اوکلند، کالیفرنیا، اتفاق میافتند، از عشق به موسیقی، فیلم، آدمها، مکانها و خاطراتی فراتر از جهان قابل شناخت ما خواهند گفت.
برنده 1 جایزه اسکار همچنین دریافت 25 جایزه دیگر. همچنین نامزد دریافت 15 جایزه دیگر.
رانجیت، یک کشاورز در هند، سختترین مبارزه زندگیاش را آغاز میکند وقتی که برای دختر ۱۳ سالهاش، قربانی یک رابطه، عدالت میخواهد. تصمیم او برای حمایت از دخترش تقریباً بیسابقه است و سفر او بینظیر.
هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.
مونیکا بعد از اینکه ترفیع شغلی را از دست داد، با اکراه راهی سفر پیادهروی سانتیاگو د کامپوستلا میشود. او شگفتزده میشود وقتی که در طول راه، آرامش درونی و یک رابطه عاشقانه احتمالی پیدا میکند.