برای طرفداران سرسخت سری NBA، ونکوور گریزلیز، مانند فیلمساز کت جیم، انتقال ناگهانی تیم به ممفیس در سال 2001 بسیار بیشتر از یک نقطه دردناک است، این یک معمای حل نشده و احتمالاً یک توطئه جنایی است. چیزی که به عنوان تحقیقات یک سوپر فن در مورد ناپدید شدن تیم شهرش شروع شده ، تبدیل به نامه ای عاشقانه به بدترین مجموعه ورزشی حرفه ای تاریخ و کاوش در ریشه های عمیق هواداران می شود...
تریسی در قسمت سوم این سه گانه با نیک آشنا می شود و او به او کمک می کند تا پیش نویس اصلی The New Colossus را در ازای کمک به او برای اداره رستورانش نجات دهد...
آوری و پیتر سعی میکنند در حین بازسازی یک خانه قدیمی و شعبده بازی، عشق را زنده نگه دارند، اما وقتی آوری پیتر را سورپرایز میکند، همه چیز چشمانداز جدیدی پیدا میکند...
روزنامه نگار آلیسون ساویر مقاله ای درباره یکی از نویسندگان مورد علاقه خود، آنابل لی می نویسد. او از مزرعه دورافتاده کلایبورن، جایی که رمانهای لی در آن قرار دارند، بازدید میکند. در حالی که آلیسون روی داستان خود کار می کند، با دامدار هنک آشنا می شود...
اشلی همیشه "ملکه کریسمس" در شهر بوده است. یعنی تا زمانی که او با همتای خود، بن، یک پسر خوش تیپ جدید در شهر آشنا می شود که کریسمس را به همان اندازه او دوست دارد...
سایمون معتقد است که کلویی دختر رویاهای اوست اما به نظر نمی رسد که بر توله سگ محبوبش پیروز شود. او مربی سگ، الکس را استخدام می کند و به زودی متوجه می شود که ارتباط واقعی او کجاست...
رالفی که اکنون بالغ شده است را دنبال می کند که به خانه ای در خیابان کلیولند باز می گردد تا کریسمس جادویی را مانند کریسمس کودکی به فرزندانش بدهد، با دوستان دوران کودکی خود ارتباط برقرار کند و با مرگ پیرمرد خود آشتی دهد...
اما وارنر، به عنوان معاون یک شرکت اسباببازی، 12 ماه در سال را صرف تمرکز بر کریسمس میکند و زمانی برای قرار گذاشتن باقی نمیگذارد. امسال، او قصد دارد به یک استراحتگاه مجردی گرمسیری سفر کند، اما یک اشتباه رزرو او را به یک شهر پر وسواس کریسمس می برد...
هنگامی که خبرنگار غذا، کارلی، در برنامه خود عکس می گیرد، به گرانت کمک کند غذاخوری خود را باز کند و از آن به عنوان یک برنامه ویژه تعطیلات برای برنامه تلویزیونی خود فیلمبرداری کند...
هنگامی که فیلیپ لیت خانه فرزندخواندگی خود را در کانادا ترک می کند، روزنامه نگار مشتاق به یک سفر حماسی می پردازد تا از کلگری به خانه خانواده اش در برزیل - و بعداً فراتر از آن - بر اسب سوار شود...