هو جیانلین، مردی روستایی و ورزشکار، در جریان تعدیل نیرو به مقام بالاتری ترفیع مییابد. اما، تفاوتهای فرهنگی او با محیط جدید، چالشهای زیادی را برایش به وجود میآورد. او باید تلاش کند تا در این محیط جدید، هم جایگاه خود را تثبیت کند و هم به کشف حقیقت بپردازد.
لیانگ به جرم قتل رئیس باند به زندان میرود و در آنجا پسری به دنیا میآورد که به بهزیستی سپرده میشود. پس از ۳۰ سال، لیانگ آزاد میشود و باند، فردی نابینا به نام آه گوی را میفرستد تا به عنوان پسرش، او را بکشد.
جشن باشکوهی در ساحل به تازگی پایان یافته بود. اما سونامی ناگهانی همه را در خود گرفت و کوسهای عظیمالجثه و خشمگین نیز مخفیانه وارد هتل شد. بلافاصله نبردی بزرگ میان انسان و کوسه درگرفت.
چشمبند کاردزن ماهر با مهارتهای رزمی بالا، به طور اتفاقی جان ژانگ شیائویو را که به طرز وحشیانهای در آستانه نابودی بود، نجات داد. شیائویو یتیم و رنجدیده، زیر بال مرد نابینا پناه گرفت و او نیز ناچار شد او را در کنار خود نگاه دارد و مهارتهایش را به او بیاموزد. شیائویو نیز در انتظار فرصتی مناسب برای انتقامجویی بود.
چیاو یان که در یک شهر مرزی بزرگ شده بود، بعد از سالها تلاش سخت، به یک بازیگر مشهور تبدیل شد اما تحت فشار زیاد، با احتیاط راه خود را ادامه داد. در همین حین، خواهرش که سالها بود با او ارتباطی نداشت، ناگهان ظاهر شد.
گروهی از افراد برای به دست آوردن پول، به یک عمارت قدیمی و جنزده میروند. اما با گذشت زمان، اتفاقات ترسناک و ماورایی در این خانه رخ میدهد و جان آنها را تهدید میکند.
لی یانگ، یک کارآگاه پلیس، پس از ناپدید شدن یک شاهد و مرگ مشکوک خواهر او، که هر دو پس از افشای جرایم یک باند جنایی رخ داده، تحقیقات خود را آغاز میکند تا حقیقت را کشف کند.
در دوران حکومت یینگلوک از سلسله مینگ، شورای طلا برای سرکوب شورشی به نام شن یونگکیو، دستوری برای دستگیری سراسری او صادر کرد. با انتشار خبر حضور رهبر شورشیان شن یونگکیو در دروازه اژدها، هنرمندان رزمی از سراسر کشور به سمت این مکان سرازیر شدند.
لین نیان، دختری با قدرتهای فوقبشری، درگیر یک توطئه بزرگ میشود. پس از نجات دادن یک زن، او از وجود پروژهای مخفی آگاه میشود که مادرش نیز قربانی آن بوده است. حالا لین نیان باید برای نجات مادرش و افشای راز این پروژه خطرناک وارد عمل شود.
بو، یک نابغه جوان که به خاطر اختراعاتش شهرت دارد، به طور ناخواسته درگیر یک پروندهی سرقت بزرگ میشود. پس از اینکه گنجینههای سلطنتی از موزهای که بو به آن رفت و آمد داشت، به سرقت میرود، او تصمیم میگیرد به جای اینکه منتظر پلیس بماند، خودش به دنبال پیدا کردن گنجینهها بگردد.
زون فئی، رئیس یک گروه قدرتمند خلافکار، درگیر توطئههای داخلی و خیانت برادرانش میشود. او برای مقابله با این تهدیدات، مجبور به رویارویی خشونتآمیز میشود.