در یک مستعمره فضایی دورافتاده، اولیویا و همکارش آرلو مسئولیت اتاق کنترل را بر عهده دارند تا امنیت و رفاه جامعه را تأمین کنند. اما ناگهان، این مستعمره مورد هجوم موجودات بیگانه قرار میگیرد.
داستان درباره مردی است که به یک آزمایش علمی مربوط به خواب ملحق میشود. این آزمایش به او فرصت میدهد تا با استفاده از رویاهای شفاف، زندگی گذشتهاش را با دوستدختر از دسترفتهاش که در حادثهای جان باخته، دوباره بسازد.
این داستان درباره زنی است که مادرش را به تازگی از دست داده و هنوز شدیداً به او وابسته است، تا جایی که گمان میکند میتواند با او حرف بزند. او تصمیم میگیرد تابستان را در خانهاش در کاداکس سپری کند تا به آرامش برسد.
در اواخر دهه شصت میلادی، اوخنیو، جواهری جوان بود که دلباخته کونچیتا شد. این دو با یکدیگر یک گروه موسیقی دونفره تشکیل دادند. پس از اینکه کونچیتا از صحنه هنر کنارهگیری کرد، حرفه اوخنیو شکوفا شد و او به یکی از برجستهترین کمدینهای استندآپ اسپانیا تبدیل گشت.
مرد انگلیسی دلزدهای در سال 1976 برای کار در مدرسهای واقع در آرژانتینِ دچار تفرقه راهی این کشور میشود. زندگی او زمانی دستخوش تحول میگردد که یک پنگوئن یتیم را از ساحل نجات میدهد.
ژرمی برای خاکسپاری رئیسش به سن-مارسیال می رود و در خانه بیوه او، مارتین، ساکن می شود. در آنجا، با ماجراهای پیچیده ای از جمله ناپدید شدن یک نفر، تهدید همسایه و اهداف شوم یک راهب روبرو می شود.
دو خواهر نوجوان که قصد ترک کشورشان را دارند، در آستانه این سفر مهم، پدرشان را پیدا میکنند. این دیدار غیرمنتظره، هم به درد و رنج آنها میافزاید و هم به آنها آرامش میدهد.
داستان سه زوج را روایت میکند. این زوجها بدون اطلاع از یکدیگر، یک خانه مشترک را برای تعطیلات تابستانی خانوادگی خود اجاره میکنند. همین موضوع باعث میشود که تعطیلات تابستانی آنها به تجربهای خندهدار و پر از چالشهای مربوط به مدارا و تحمل یکدیگر تبدیل شود.
اریکا، مترجمی آمریکایی، مخفیانه رمانی را بازنویسی میکند که داستانش در بارسلونا میگذرد. با دعوت آنا (نویسنده اصلی) به بارسلونا برای مراسم امضا توسط یک کتابفروش، ماجرا پیچیده میشود.
با رسیدن سارا، فرزند بزرگ خانواده، به سن قانونی و اعلام قصد ازدواجش با اوچو، خانواده دچار آشفتگی میشود و خاویر و ماریسا به دنبال راهی برای جلوگیری از آن هستند. همزمان، دنی با بحران وجودی مواجه است، پائولیتا حسادت میکند، کارلوتا از نامزد جدید خود که از خانوادهای متمول است خبر میدهد و روسیو نیز برای اولین فیلمش انتخاب شده است.
شمیما بگوم و هدا مثنی، نوجوانانی بودند که برای پیوستن به داعش از کشورهایشان خارج شدند و خبرساز شدند. اکنون که قصد بازگشت دارند، کشورهایشان از پذیرش آنها خودداری میکنند.
این داستان، ماجرای واقعی نوونکا فرناندز، زن جوانی در اسپانیا در دهه ۱۹۹۰ را بازگو میکند. او با شجاعت تمام، آزار و اذیتی که از سوی رئیسش در محل کار تجربه کرده بود را گزارش داد. پایداری و مقاومت او، سرآغازی شد برای مبارزه با رفتارهای نادرست در محیطهای کاری در کشور اسپانیا.
دانشآموزان سال آخر دبیرستان که به همراه معلمان خود برای سفر فارغالتحصیلی به مایورکا رفتهاند، به دلیل شیوع جدید کووید-۱۹ مجبور به قرنطینه در هتل میشوند و برنامههایشان به هم میریزد.
خاطرات دفن شده جنگ داخلی اسپانیا با جستجوی زنی برای یافتن بقایای پدربزرگش از زیر خاک بیرون کشیده میشود و او داستان یک معلم جوان آرمانگرا از تارگونا را کشف میکند.
این مستند درباره اکوسیستمهای خاص جزایر قناری است که چگونه پیدایش خشکیهای جدید از فورانهای آتشفشانی، به تنوع زیستی و شکلگیری حیات جدید در آنجا کمک کرده است.
انریک مارکو، یک سندیکالیست اسپانیایی، به دروغ ادعا میکرد که از اردوگاههای کار اجباری نازیها جان سالم به در برده است. او حتی به عنوان رئیس یک گروه از بازماندگان هولوکاست فعالیت میکرد. این فیلم به برملا کردن دروغ او میپردازد.
داستان درباره لئو، نویسندهای است که در محلی سری مشغول نگارش رمان بعدی خود است. در این مکان، مردی با ادعای خبرنگاری به ملاقات او میآید، در حالی که تنها مدیر برنامههای لئو از محل اختفای او آگاه است...
دختری جوان از قوم اینکا، رویای پیوستن به گروه پیامرسانان "چاسکی" را در سر دارد که تمام اعضای آن مرد هستند. او برای دنبال کردن آرزوی خود، سنتها و هنجارهای جنسیتی را به چالش میکشد.