در سالگرد مرگ مادر برای عکاس مستقر در توکیو یک رویداد اتفاق می افتد ، پسر برای مراسم خاکسپاری به شهر خود بازمی گردد. آنچه در زیر می آید بازگشت به گذشته است که ...
ریو آیهارا خجالتی و ساکت به هیچ کجا نمی رود . اگرچه او میخواهد دوستانی پیدا کند، اما در صحبت کردن و برقراری یک مکالمه عادی مانند دیگران مشکل دارد. به نظر می رسد که هر وقت او صحبت می کند، کلمات به درستی بیرون نمی آیند. به تدریج، ریو به زندگی در سکوت به عنوان یک دانش آموز تنها و درونگرا عادت می کند . ریو بدون اینکه با کسی صحبت کند، نیازی به تلفن همراه ندارد. او که آرزوی صحبت کردن با دوستانش را دارد، یک تلفن همراه در ذهن خود برای مکالمات تلفنی خیالی درست می کند، و در کمال تعجب او یک روز شینیا آن طرف را برمی دارد. ریو برای اولین بار در زندگی خود کسی را پیدا کرده است که بتواند با او صحبت کند...
یک پروفسور پزشکی ثروتمند به نام کومیا و همسرش توکیو باید از یکی از فامیل هایشان که ستسوکو نام دارد مراقبت کند. ستسوکو یک دختر جسور است که هر کاری که دلش بخواهد انجام می دهد. او با این که هنوز به سن قانونی نرسیده است اما سیگار می کشد ...
در سال 1939،"ساکورا نیشی"، پرستار جوان ارتش به بیمارستانی در میدان نبرد در چین فرستاده می شد. او باید دستیار دکتر جراح "اکابه" را برای رسیدگی به تعداد بیشماری بیمار قطع عضو باشد. در بین این بیماران، او با تعدادی از سربازان همدردی می کند و...
روایت رمان نویس نابغه، شینیچی تسودایس که دست بر قضا برنده جایزه معتبر ادبیات نائوکی می باشد. روزی از روزها او به ویرایشگرش، ناهومی توریکای، اجازه می دهد آخرین رمان او را بخواند و...
"آیاکو" برای پرداخت بدهی پدر خود با رئیسش "آقای آسای" رابطه پنهانی برقرار می کند. او همچنین برای برادرش پول می فرستد تا شهریه دانشگاه خود را بپردازد، اما پدرش مانع اینکار او می شود. او "آقای فوجینو" را فریب می دهد تا پولهایش را به او بدهد تا با دوست پسرش ازدواج کند اما...
وقتی بزرگ خانواده "تودا" از دنیا می رود، بیوه او متوجه می شود همسرش او را با دنیایی از بدهی و قرض و فرزندانی که علاقه ای به پشتیبانی از او ندارند تنها می گذارد و...
کوزو به جلساتی که برای بیوه های تنها که به دنبال ازدواج مجدد هستند میرود. او در این جلسات با سایوکو تاکوچی آشنا می شود و در نهایت با او ازدواج می کند. پس از ازدواجشان،کوزو به طور ناگهانی می میرد که ...
مردی جوان در یک گلخانه ی شهری به پرورش گوجه فرنگی هایی مشغول است که به مانند زندگی شخصی اش وضع نابسامانی دارند. او تلاش میکند عشق واقعی اش "کاعیدی" و کسی که والدینش برایش انتخاب کرده اند یعنی "آیاکو" را راضی نگه دارد...