این مستند خلاصهای از زندگی و مسیر خلاق متی هند، زبانشناس، مقالهنویس، مدرس برجسته است که نقش مهمی در سیاست در دوران بازسازی استقلال استونی ایفا کرد و...
دو دسته از دوقلوهای همسان به طور تصادفی در بدو تولد از هم جدا می شوند. چندین سال بعد، وقتی آنها به طور تصادفی در یک شهر هستند، مردم آنها را با یکدیگر اشتباه می گیرند و در همین حال سردرگمی و سوء تفاهم زیادی ایجاد می شود...
دانشجوی دانشگاه ماسایا کاکی نامهای از قاتل زنجیرهای یاماتو هایمورا دریافت میکند که به چندین قتل محکوم شده و به اعدام محکوم شده است. یاماتو زمانی یک نانوایی را اداره می کرد که ماسایا در دوران راهنمایی در آنجا رفت و آمد می کرد. یاماتو به اکثر قتلها اعتراف میکند، اما اصرار دارد که مرتکب این قتل نشده است...
هیگاشیاما هاروتو یک معلم تاریخ ژاپنی 34 ساله است که ظاهر زیبا را با شخصیتی صادق و دوستانه ترکیب می کند. وقتی او به دبیرستان نیتاکا، مدرسه ای برای دانش آموزان پیشرفته، منصوب شد، هاروتو بلافاصله توجه دانش آموزان دخترش را به خود جلب می کند . اما او رازی دارد که نمی تواند به کسی بگوید...
الیزابت که از شوهرش جدا شده، خود را تنها می یابد و مسئول مراقبت روزانه از دو فرزندش است. او در یک برنامه رادیویی شبانه مشغول به کار می شود و در آنجا با طالولاه ، جوانی که تصمیم می گیرد زیر پر و بال خود بگیرد، آشنا می شود ...
سامی فابلمن جوان که در دوران پس از جنگ جهانی دوم در آریزونا بزرگ میشود، با رسیدن به سنین نوجوانی آرزوی فیلمساز شدن را دارد، اما به زودی یک راز خانوادگی درهم شکسته را کشف میکند و درک میکند که چگونه قدرت فیلمها میتواند به او کمک کند تا حقیقت را ببیند...
اطلاعات زیادی در مورد فاجعه ای که آنا و هانا از آن فرار کرده اند یا تلاش هایی که برای رسیدن به جزیره متروک انجام داده اند، در دست نیست. هنگامی که آنها خانه متروکه ای را در تپه های شنی و آب پیدا می کنند، آنا به روال معمول مراقبت از هانا باز می گردد...
یک خواننده رپ بی انگیزه از جنوب آسیای جنوبی به همراه سه دزد دیگر برای اولین بار قصد دزدی از یک فروشگاه مواد غذایی متعلق به پدر دوست سابقش را دارند تا الماس عروسی او را بدزدند و نامزدی در انتظار او را مختل کنند...
داستان عاشقانه پر هرج و مرج مرد و دختری که مدام در مکان نامناسب و در زمان نامناسب عاشق یکدیگر می شوند، گویی خدا از فریب دادن آنها لذت می برد و به راحتی به آنها فرصتی برای با هم بودن نمی دهد...
یک معلم بداخلاق و همسر مهربانش بر سر موضوع بچهها با هم درگیر میشوند، اما سرنوشت نادری باعث میشود که آنها به روشهایی ارتباط برقرار کنند که هرگز فکرش را نمیکردند...
برای اینکه همکلاسی هایش را از قلدری کردن باز دارد، قهرمان داستان، کامیا تورو، به دختری از کلاس خود، هینو مائوری، اعترافات دروغین می کند. مائوری با وجود اینکه میداند اعتراف دروغ است، با این سه قانون کنار می آید : «تا بعد از مدرسه با من صحبت نکن»، «مختصر ارتباط برقرار کن» و «عاشق همدیگر نشویم». این دو قول میدهند که عاشق هم نشوند، اما با شناختن یکدیگر، خود را به سمت یکدیگر جذب میکنند...