داستان درباره زن جوانی است که در سال ۱۹۳۳ برای نویسنده شدن به شهر میرود و با صاحب چاپخانهای ازدواج میکند. عشق پرشور آنها با سرد شدن رابطه و بالا گرفتن تنشهای سیاسی در کشور، به رفتارهای سمی و بازیهای قدرت منجر میشود که پیامدهای ناگواری در پی دارد.
اتسوکو، دانشآموزی بیهدف، با درخواست رینا، دانشآموز جدید، برای راهاندازی باشگاه قایقرانی مواجه میشود. ابتدا با اکراه میپذیرد، اما با گذشت زمان و حضور در کنار همتیمیهایش، به تدریج به این باشگاه علاقهمند میشود.
نُه دونده استقامتی در مسیری ۲۵ روزه، طولانیترین و زیباترین مسیر پیادهروی رومانی، "ویا ترانسیلوانیکا" را از شمال به سمت دانوب پیمودند. این چالش همراه با سختیهای فراوان بود و هیچ تضمینی برای اتمام آن توسط دوندگان وجود نداشت.
مگپای در یک جامعه کلیسایی منزوی به رهبری پدرش، کشیش، زندگی میکند. با کشته شدن یک مرد، ترس و بدگمانی جامعه را فرا میگیرد و شایعاتی درباره وجود «هیولایی» مرموز در جنگل دهان به دهان میچرخد.
آنا، زنی ۳۳ ساله، ۱۵ سال حبس را به دلیل قتل خواهر دوقلویش گذرانده است. او که در زمان وقوع حادثه به سن قانونی رسیده بود، با وجود اتمام دوران محکومیت، همچنان با قضاوت خود و دیگران دست و پنجه نرم میکند. او برای دوری از رویارویی با مادرش، به شهری کوچک در توسکانی فرار کرده و به عنوان کتابدار مشغول به کار شده است.
در یک شهر مرموز و پر از جرم و جنایت، کارآگاه هوانگ مینگجین با ارباب جنایت وی یونژو درگیر میشود. پلیسها برای حفظ آرامش و جنایتکاران برای گسترش قدرت خود با هم میجنگند. در این میان، رازهای تاریکی آشکار میشود و همه باید تصمیمات مهمی بگیرند.
این فیلم دربارهی یک قهرمان شجاع یوروبایی است که در برابر ظلم و ستم مقاومت میکند. او مردمش را برای بازپسگیری سرزمین و هویتشان بسیج میکند و با شجاعت و ایستادگی خود، تاریخ را تغییر میدهد.
این درام انتقامی، زندگی درهمتنیده شیوا، ناندینی، دیویا و یک پیرمرد مرموز را روایت میکند. فیلمی گلچین با چندین داستان موازی حول محور انتقام که با فیلمنامهای قوی و داستانی جذاب، تجربهای هیجانانگیز و سرگرمکننده را رقم میزند.
در رومانی دهه ۱۹۲۰، میخائیل پس از سالها دوری، به روستایش بازمیگردد تا از النای بیوه خواستگاری کند. اما او در ابراز عشقش مردد میشود و از کشیش روستا کمک میخواهد. اوضاع زمانی بغرنج میشود که میخائیل متوجه میشود النا خواستگار دیگری به نام ماندرلو دارد، در حالی که اهالی روستا در حال تدارک چیزی هستند.
چهار نوجوان برای رسیدن به آرزوهایشان، با فروش آنلاین جزوات SAT کسب درآمد میکنند: سُفی برای دانشگاه سوئیس، الکس برای استودیوی ضبط، آمالیا برای تحت تأثیر قرار دادن پدرش و تومیتا برای ماجراجویی. اما این موفقیت دیری نمیپاید و آنها با واقعیتهای زندگی روبهرو میشوند.
بعد از ورشکستگی، ایوب برای کار در مزرعه گوجهفرنگی از ازمیر خارج میشود. دستمزدهای پرداختنشده ایوب را کلافه میکند و این موضوع منجر به درگیری با سرکارگرش، هِمّه، میشود. او تصمیم میگیرد هِمّه را بکشد، اما ناخواسته در شهر مسیرش منحرف شده و خشمش فروکش میکند.
کتابخانه فیلوسفیکا هرمتیکا، شامل بیش از ۲۵,۰۰۰ کتاب کمیاب در زمینه کیمیاگری، هرمتیکا و عرفان، اکنون در موزه سفارت ذهن آزاد قرار دارد و بخشی از حافظه جهانی یونسکو است.
اوزان، عاشق دلشکستهای است که میخواهد با خودکشی قانونی به زندگیاش پایان دهد. اما به دلیل عشق یکطرفه "اکین" که او را نمیشناسد، درخواستش رد میشود. حالا او باید اکین را پیدا کند و کاری کند که او دیگر دوستش نداشته باشد تا بتواند به آرزوی مرگ خود برسد.
اونور به دلیل فقر نتوانسته با عشقش، کریم، ازدواج کند. پس از فلج شدن عمویش، اونور کدخدای محله میشود. با وجود مخالفت و عدم رضایت اهالی محله، او به همراه دوستانش تلاش میکنند تا این سِمَت را حفظ کند.