پس از فاجعه ای که در دهه 1850 در یک خانه اتفاق افتاد ، روح یک پدر غضبناک ، حیاط را برای ابدیت تعقیب می کند. اکنون در زمان حال ، گروهی از دانشجویان کالج دعوت دیدار آخر هفته را برای به دست آوردن بورس تحصیلی می پذیرند...
یک قاتل زنجیره ای روان پریش ، با نقاب حیوان ، منحرفان محلی را قطعه قطعه می کند. در همین حال ، جلسه درمان یک مرد جوان آشفته روندی تاریک و خشن به خود می گیرد...
یک کلاس از دانش آموزان فارغ التحصیل دبیرستان ، نزدیک چهارراه زندگی خود ، شب آخر خود را با هم درمدرسه جشن می گیرند. آنها حدس نمی زدندکه در شرف رویارویی با منادی مرگ ، افسانه "ساحل به ساحل قاتل" هستند....
بعد از بازگشت از تعطیلات ، پاول و خانواده اش خانه خود را در تصرف مستاجر های غیر قانونی می یابند كه منجر به درگیری آزار دهنده و غیرقابل پیش بینی می شود...
جیسون میلر ، نویسنده فیلمنامه که قادر به کنار آمدن با اتفاقات اخیر نیست ، بی وقفه وارد جدیدترین فیلمنامه خود می شود تا از برخورد با یک تجربه آسیب زا جلوگیری کند. او که در آپارتمانش است ، با لیزا ملاقات می کند ...
یک تعداد زن و مرد به شدت زخمی شده در یک آسایشگاه متروکه بیدار می شوند و تنها می فهمند که یک سرایدار سادیستی کلید آزادی و پاسخ های هولناک را در مورد هویت واقعی آنها را دارد ...
سه دوست یک سفر جاده ای به صحرای موهاوی را شروع می کنند در حالی که با یک فرقه منزوی قاتل روبرو می شود ، روابط پیچیده آنها به نقطه شکست خود منتهی می شود...
ویکتور فرانکشتاین دانشجوی جوان پزشکی است. این داستان توسط دستیار و دوست او بیان میشود و به ما نشان میدهد که فرانکشتاین چگونه به آن چیزی که ما امروز میشناسیم مبدل شده است...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 16 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
« پروفسور بورگ » ( شوستروم ) همراه عروسش ، « ماریانه » ( تولین ) که در زندگى زناشویى با همسرش ( بیورنستراند ) مشکل دارد ، براى دریافت دکتراى اقتصاد ( در پنجاهمین سالگرد فارغ التحصیلىاش از دانشگاه ) به لوند میرود .
گروهی از دوستان که به کوه های آرژانتین رفته اند تا آخر هفته خود را بگذرانند، با نیروی تاریکی بنام "شکارچی" روبرو می شوند، اما همه چیز آنطور که بنظر میرسد نیست ...